برگزیده

لیست فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 42

خرده مالک-مالک زمین کشاورزی کوچک

چشم و دل دویدن-چشم چرانی کردن-هوس رانی کردن

دو شکمه-آن که در بازی به جای دو نفر بازی می کند

دوره افتادن-گرداگرد شهر گشتن-به دیدار هر کسی رفتن

اقل‌کم-دست‌کم-لااقل
از دست کسی کشیدن-از کسی در زحمت و رنج بودن

جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است

به هم زدن-قطع رابطه کردن

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

زهر ریختن-در حق کسی بدی کردن-انتقام گرفتن-اصل بد خود را نشان دادن

آب رفتن-بی‌اعتبار شدن-کوچک شدن

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

آلت فعل(وسیله‌ی انجام کار)

دو زاری کسی افتادن-به اشارات و کنایات پی بردن

پیش پیش-جلو جلو

اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)

 
ریشو-دارای ریش بلند

آینه‌ی دق(آینه‌ای که شخص خود را در آن عجیب و غریب می‌بیند – شخص عبوس و بدقدم)

افسار کسی را شل کردن(به کسی آزادی کمی دادن)

خُردمُرد-شکسته و ریزه میزه

اوت بودن-بی‌خبر بودن-از مرحله پرت بودن

آبِ خشک(آب بسته)

زیر سایه ی کسی بودن-در پناه کسی بودن-از پشتیبانی کسی برخوردار بودن

تو گود-ظرف عمیق برای آش و سوپ و جز آن ها

آب برداشتن-هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن

آکِله(جذام، زن سلیطه)

خم شدن-دولا شدن

خر در چمن-آوای ناهنجار-هرج و مرج

با یک دست چند هندوانه برداشتن-در آن واحد چند کار انجام دادن

تو پوزی زدن-تو دهنی زدن-با سخن تندکسی را نا امید کردن

چار دیواری-خانه

بامبول سوار کردن- بامبول در آوردن

به گوش خر یاسین خواندن-بی اعتنایی کردن به حرف و نصیحت- از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن

اتصالی کردن-در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن

 

اشتباه لپی(اشتباه لفظی)

آب شدن قند توی دل-لذت بسیار بردن

آب تاختن(پیشاب کردن)

حبه ی انگور-دانه ی انگور

آب تاختن-پیشاب کردن

در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن

از جا در رفتن-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن

تو نگو من بگو-مشاجره-بحث

زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو

بد کاره-زن ولگرد و عصمت فروش

پشت چشم آمدن-ناز و افاده کردن- ابرو نازک کردن

چاک پشت-اسبی که در کمر خود فرورفتگی دارد و شانه و کفلش برآمده است

دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن

چغاله بادام-بادام نارس

دست کسی به دهانش رسیدن-از تهی دستی بیرون آمدن-محتاج نبودن

پا گرد-محل چرخیدن پله ها

زاچ-زائو
خود را به کوچه ی علی چپ زدن-خود را بی اطلاع نشان دادن

تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن

در رفتن پاتیل کسی-تاب نیاوردن-ناتوان شدن

اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)

بر پا شدن-ایجاد شدن

از کوره در رفتن(به خشم آمدن، آتشی شدن، از جا در رفتن)

خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما

پرونده سازی-گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی

از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند

دکان کسی را تخته کردن-کسب کسی را از رونق انداختن-دست کسی را از چیزی کوتاه کردن

پاشنه بلند-کفش زنانه با پاشنه های بلند
تکلیف شدن-به سن بلوغ رسیدن

تازه کردن گلو-چیزی نوشیدن و سرحال آمدن

تپل مپل-چاق و چله

حیوونکی-نگا حیوانکی

با سلام و صلوات-با تجلیل و بزرگداشت-با رعایت کامل آداب و رسوم

دو پشته-دو ردیفه-دو ترکه

زرت-صدای باد در کردن یا شیشکی

دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده

در و تخته-دو دوست خوب-زن و شوهر جور

خیمه شب بازی درآوردن-ادا و اطوار در آوردن-حیله و تزویر به کار بردن-خلاف واقع جلوه دادن

دستی پس، دستی پیش-سخت تهی دست-بی چیز

خِطَب-جزیی از جهاز شتر

پلاسیده-پژمرده-چروکیده

اسم شب(کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب)

جِر انداختن کسی را-اوقات کسی را تلخ کردن-خشمگین کردن کسی

از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن-کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن

چشم انتظار-منتظر-چشم به راه

از بیخ گوش کسی گذشتن(در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن)

تَک-بی نظیر-مفرد-تنها

ابرو نازک کردن-ابرو تنگ کردن

چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ

آفتابِ پس دیوار-شامگاه

خوش لباس-نگا. خوش پوش

خدابیامرزی-درخواست بخشش

بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن

دماغ-حال و حوصله-رغبت-علاقه-کبر و خودپسندی-مُف-خلط بینی

بغض کسی ترکیدن-از حالت گرفتگی و تاثر به گریه افتادن

پر ادعا-متکبر-از خود راضی-قمپز در کن

خلاص کردن-تمام کردن-کشتن

آینه‌ی دق(آینه‌ای که شخص خود را در آن عجیب و غریب می‌بیند – شخص عبوس و بدقدم)

دایی-برادر مادر-لقبی برای ابراز صمیمیت
چار شاخ ماندن-بی حرکت ماندن به علت درد کمر یا از روی ترس یا تعجب

زنجیر زدن-زنجیر به پشت خود زدن

دو پا-انسان

باجی-خواهر-زن ناشناس

پُر-لبریز-کامل-سیر-زیاد

نخته شدن-تعطیل شدن-بسته شدن-از رونق و اعتبار افتادن

زهره آب شدن-سخت وحشت کردن-از وحشت به حال مرگ افتادن

دو لول-اسلحه ای بلند دارای دو خانه برای فشنگ گذاری

بلا نسبت-دور از جانب شما

رستم صولت-رستم در حمام

در دهان افتادن چیزی-مشهور شدن چیزی-فاش شدن-رسوا شدن

چلچلی-دیوانگی-بیعاری

زند و زا کردن-زاییدن-زاد و ولد کردن

خاله در هم-همیشه نگران-همیشه اخم کرده

زن مرده-مردی که زنش درگذشته است

از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن

چهار شاخ-آلتی چهار شاخه و دسته دار که با آن خرمن را باد می دهند تا کاه از دانه جدا شود

آروغ بی‌جا زدن-نابه‌جا سخن‌گفتن-نسنجیده کاری کردن

 

آدم-نوکر

تیر به تاریکی انداختن-بدون تامل اقدام به کاری کردن

بوق سحر-نزدیک صبح-سحرگاهان

برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن

پس بودن هوا-خراب بودن اوضاع-نامناسب بودن وضعیت
به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن

حضوری-رو در رو

 

زهرحند-خنده ی تلخ و از روی خشم

تور خوردن-برخورد کردن-به پست کسی خوردن

به پیش-فرمان نظامی برای حرکت سپاهیان به جلو

باب دهان-موافق سلیقه-مطابق میل-خوشایند

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست-به کسی که ساده ترین مطلب را نمی پذیرد یا تحمل نمی کند و زود رنج یا زود خشم است نمی توان چیزی گفت

خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد

دو پولی-کالای بی ارزش

به کوچه ی علی چپ زدن خود-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی

پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود

ریش گرو گذاشتن-ار احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن-ضمانت کردن

پایین ریختن دل-به شدت ترسیدن-زهره ترک شدن

در کردن-بیرون کردن-کم کردن-الک کردن

آهنگ ریپ‌دار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد

بی کلاه ماندن سر-بی نصیب ماندن-چیزی بدست نیاوردن

آب رفتن زیر پوست کسی-پس از لاغری کمی فربه شدن

بی رگ-بی غیرت-بی حس

خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن-همسان و هم ارز نبودن-کسی بر کسی ترجیح داشتن

از کسی رودست خوردن-از کسی فریب خوردن

پول پول شدن-شکسته شدن ظرف چینی به تکه های کوچک

از پشت کوه آمدن(بی‌خبر از آداب و رسوم بودن، دهاتی بودن)

آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی

جاپیچ-جاکش-دلال محبت

انگشت روی چیزی گذاشتن(موضوعی را مورد توجه قرار دادن)

چیز دار-ثروتمند

دیگ بار گذاشتن-گذاشتن دیگ غذا بر اجاق

آفتابه برداشتن(دست به آب رساندن، پابرهنه وسط حرف کسی دویدن)
انداختن توی هچل-دچار دردسر و ناراحتی کردن
خُردینه-بچه ی خردسال

اوت بودن-بی‌خبر بودن-از مرحله پرت بودن

چادر چاقچور-لباس بیرون رفتن زن با حجاب ایرانی در گذشته

دست اندر کار-دارای سهمی در انجام کاری-مشغول به کار

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

جاری-زن برادر شوهر

دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود
دم ِ دست-آماده-حاضر-در دسترس

پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن

چسبیدن-لذت دادن

ُک-ت منقار مرغ-تیزی سر چیزی

دیزی پشت سر کسی بر زمین زدن-بی اعتنایی کردن به قهر کردن و رفتن کسی

دالی دالی کردن-خود را مرتب پنهان کردن و سپس نشان دادن

درو کردن-پشت سر هم با گلوله زدن و انداختن

پیچ دادن-چیزی را پیچاندن-به گردش در آوردن

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

زیر پوش-جامه ی زیرین

چاروادار-کسی که چهار پا را کرایه می دهد-آدم بی اصل و بی تربیت

دراز کش-افتاده-خوابیده

خرده خرجی-خرج های اندک

چارک-یک چهارم

آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)

داد و بی داد-جار و جنجال-هیاهو

خوابیدن-خراب شدن-فرو ریختن

دیوار به دیوار-بی فاصله-به هم چسبیده

جان جان-معشوق-محبوب

خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن

از بیخ گوش کسی گذشتن(در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن)

زدن به تخته-برای جلوگیری از چشم زخم و برای تعریف و تشویق گفته می شود

رنگ آمیزی-آمیختن رنگ های گوناگون به هم

چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند

زیر سایه ی کسی بودن-در پناه کسی بودن-از پشتیبانی کسی برخوردار بودن

خودفروشی-فاحشگی-خیانت

رنگ به رنگ شدن-از خجالت یا خشم سرخ و زرد و سفید شدن

چوب خط زدن-نشانه نهادن بر چوب خط

تاریخچه-تاریخ مختصر

چار راه-محل تقاطع دو راه

آتش از چشم کسی گرفتن-ترسانیدن

 

آلت فعل(وسیله‌ی انجام کار)

زن-عاری از مردانگی-ناجوانمرد-ترسو

پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات

الانه-همین حالا-هم اکنون

چشم را درویش کردن-جلوی نگاه خود را گرفتن-نگاه نکردن

انسان(آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی)

از سر دست(کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند)

بی سر و ته-بی معنی-بی هوده-بی نظم

رمبیده-خراب شده-فرو ریخته

رها کردن به امید خدا-دست کشیدن و به جریان روزگار واگذار کردن

از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بی‌اعتبار شدن)

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

تته پته-لکنت زبان

بچگی کردن-بیخردانه

ذوق زده-بسیار خوش حال

پاخان-پشت هم اندازی-سفسطه کردن

آیه‌ی یاس-آن که بدبینی را به کمال می‌رساند

خوش خوراک-نگا. خوش خور

بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه

 

چاق سلامتی کردن-احوال پرسی کردن

زبان زرگری-زبانی قراردادی که گروهی در میان خود بدان سخن گویند و دیگران آن را نفهمند

زاله-کناره ی برآمده ی جوی-مرز کشتزار

دیوانه ی کسی بودن-عاشق بی قرار کسی بودن

چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن

روز بد نبینی-امیدوارم به سرت نیاید

از روی معده حرف زدن-بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن

حُباب-سرپوشی که بر چیزی بگذارند

به دو دو افتادن-گود رفتن چشم بر اثر ضعف یا بیماری
از گل نازک‌تر به کسی نگفتن-با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن
از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)

پیاله فروشی-میخانه

چرک و خون-چرک آلوده به خون

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

اشتر گربه-چیزهای نامتناسب با هم

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

تکه پاره کردن-پاره پاره کردن-تکه تکه کردن

حرص گرفتن-ناراحت شدن-لج کردن

 

خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است

تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن
پی سوز-چراغ روغنی و فتیله دار
خرپا-چوب بندی زیر سقف یا پل
حاجی ارزانی-گران فروش
بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند

تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود

دلداری دادن-تسلی دادن

آوار شدن سر کسی(بی‌خبر نزد کسی در آمدن)

بزن-شجاع-دلاور-اهل دعوا و مرافعه

رشته ی کلام به دست گرفتن-آغاز به سخن کردن-سخن را دنبال کردن

تازه کردن گلو-چیزی نوشیدن و سرحال آمدن

 

پَلِه-پول

دست اندر کار شدن-آغاز به کاری کردن

دان-دانه-چینه

 

خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه

آمد کردن-رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته

آفتابه گرفتن-آفتابه برداشتن

چسو-ترسو-بزدل-آن که بسیار چس دهد

از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری
چسی آمدن-به دروغ یا احمقانه به خود بالیدن-قمپز در کردن
چینه-دیوار گلی
پس پسکی-حالت کسی که رو به عقب گام برمی دارد

زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند

از سر باز کردن-دور کردن-رفع مزاحمت کردن

زیر گذر-راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد

خان خانم ها-محترم ترین خانم ها-بیش تر به دختر بچه گفته می شود

چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند

چپو کردن-چاپیدن-غارت کردن

درمالی-مالیدن آتش روی حقه ی وافور برای کشیدن بقایای تریاک
اکبیری-زشت-بی‌ریخت

بالا خانه-اتاقی که بر روی آخرین طبقه ساخته می شود

 

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

پچ پچ کردن-نجوا کردن-زیر گوشی حرف زدن

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن-از باران به ناودان پناه آوردن

پیر هافهافو-سخت پیر-پبری که دندان هایش ریخته است

رم دادن-رماندن-فراری دادن

دسته-ساعت دوازده

تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی)

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

خشکه مقدس-متدینی که جز اطاعت از ظاهر احکام دینی به چیزی تن نمی دهد

به خانه ی بخت رفتن-شوهر کردن

 
خیس گذاشتن-در آب ریختن آرد برای تهیه ی خمیر

دعوت نامه-نامه یا کارتی با درخواست شرکت در یک مجلس یا مراسم-اعلام آمادگی برای پذیرش مهمان در یک کشور دیگر

رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن

خنج انداختن-پنجول انداختن-خراشیدن پوست دیگری با ناخن

دست و پا شکسته-ناقص-ناتمام

چه کشکی چه پشمی !-در هنگام انکار گفته می شود

پشم و پیله-ریش

تازه کار-کم تجربه-مبتدی-ناشی

جاجا کردن-مرغ را با جا جا به لانه کردن

استخوان‌فروش(ستایشگر آبا و اجداد)

دندان-گاز
دربند-کوچه ی بن بست-مانع در محل ورود

پشتی-بالش-حمایت

دو به هم اندازی-فتنه انگیزی-سخن چینی
دست بلند کردن-بالا بردن دست به نشانه ی آمادگی پاسخ گویی-اعلام رای و نظر

پشت پا پزان-آیین و رسم پختن آش پشت پا. آش پشت پا

جیغ جیغو-اهل داد و فریاد-پر سر و صدا

جانانه-محکم-کامل-بزرگ-شدید
تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن

حیوونی-نگا. حیوانکی

این در و آن در زدن(برای انجام کاری کوشش بسیار کردن)
خاک بر سری-بی آبرویی

حساب کردن-پرداختن خرج

زیر بته عمل آمدن-بی پدر و مادر بودن-بی فرهنگ بودن

 

خواری و زاری-پریشان حالی

استغفرالله-خدا نکند-خدای نکرده-هرگز

بند انگشت-فاصله ی نوک انگشت تا نخستین خط آن

رج زدن-ردیف ایستادن-صف بستن-نوشتن مشق به ترتیب عمودی

 

خبر مرگش-خدا مرگش بدهد

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس

زبانزد شدن-معروف شدن-فاش شدن

دستشویی-توالت-مستراح

اتر خان رشتی-آدم پرافاده

از پاشنه در کردن(پیاده راه درازی را طی کردن)

انگولک کردن(سر به سر گذاشتن، با انگشت به چیزی ور رفتن، انگشت رساندن)

دهن کجی-ادا و شکلک به قصد مسخره کردن-بی اعتنایی

آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

روی هم گذاشتن چشم-بستن چشم-خوابیدن-گذشت کردن-صرف نظر کردن

افتادن دست(از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن)

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

تو تاریکی رقصیدن-بدون آگاهی کاری را کردن-بی موقع کاری را کردن

تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن

چیلک دان کسی را تکاندن-کسی را وادار با افشای رازش کردن

زرد کردن-بسیار ترسیدن-از ترس وادادن-کاری را خراب کردن

پیش بردن-کاری را به انجام رسانیدن

دوا خوری-عرق خوری-مجلس صرف مشروبات الکلی

دست داشتن در کاری-پنهانی شرکت داشتن در کاری

چلو چو انداز-شایعه پخش کن

پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک

پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن

استخوان‌فروش(ستایشگر آبا و اجداد)

دوبله ایستادن-نگه داشتن اتوموبیل در کنار یک اتوموبیل دیگر

پا دادن-آماده شدن فرصت و وسایل کار-اتفاق افتادن

چاچول زدن-گشت و گذار بی هوده-ول گردی

از پشت خنجر زدن-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن

پلاسیدن-پژمرده شدن-از دست رفتن تازگی و شادابی

راستکی-واقعی

خوار و ذلیل-نگا. خوار و خفیف

توالت رفتن-به دستشویی رفتن

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

به هوس چیزی افتادن-مایل به چیزی شدن-به یاد چیزی افتادن و آن را خواستن

آمده-شوخی و لطیفه

تسمه پروانه-تسمه ای که پروانه ی موتور را به گردش در می آورد

آتش از چشم کسی گرفتن-ترسانیدن

 

در باغ سبز نشان دادن-وعده های فریبنده دادن-امید واهی برای کسی ایجاد کردن

آدم-نوکر

دخانیات-کشیدنی ها مانند توتون و تنباکو و مانند آن ها

از سر دست(کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند)

چرکمرده-نگا. چرکمُرد

چاق بودن غلیان-آماده بودن غلیان

روغن حیوانی-روغنی که از جوشاندن و تصفیه ی کره به دست می آورند-روغن زرد

آبکی-بی‌ارزش-از روی بی‌علاقگی

حق گرفتن-نگا. حق بردن

بود و نبود-آنچه می تواند وجود داشته باشد-مال و منال-همه ی دارایی

بد مروت-نامرد-ناجوانمرد

چَکی-وزن نکرده-یک جا
اَکه ننه(آدم آب‌زیرکاه)
راستی راستی-حقیقتن-واقعن
دارا-ثروتمند

راست رو-رو به رو-مقابل

جان به جان آفرین تسلیم کردن-مردن-درگذشتن

از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن

از پا درآمدن(افتادن، سخت خسته و درمانده شدن)

حلوای تن تنانی-نوعی حلوا

خانه زاد-نوکر-خدمت گزار

آقایی فرمودن-لطف کردن-محبت کردن

البرز-بلندقامت-دلیر
پابند شدن-دلبستگی پیدا کردن-به چیزی یا کسی گرفتار شدن
تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن
جرات کردن-گستاخی کردن-دلیری کردن
ریش تراش-دستگاهی دارای تیغ برای تراشیدن ریش
چیز سرش بشو-آدم چیز فهم

آتش‌بیار معرکه-فتنه‌انگیز میان دو دشمن

چهلم-چهلمین روز درگذشت کسی

چادر چاقچور-لباس بیرون رفتن زن با حجاب ایرانی در گذشته

آبکش کردن(سوراخ سوراخ کردن)

تن خواه گردان-پول نقدی که در موقع لزوم خرج هرینه های فوری می شود

زیر پا کردن-پیمودن-همه جا را گشتن

چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت

تاپاله چسباندن-بوسدن محکم و پی در پی

دَمب چیزی را چسبیدن-کاری را پی گیری کزدن و ادامه دادن

خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما

دیالله-زود باش دیگه !

 

چکشی جواب دادن-محکم و قاطع پاسخ دادن-تند و برخورنده پاسخ دادن

برچسب زدن-تهمت زدن
چهاردیواری اختیاری-هر کس در میان چهار دیوار خانه اش آزاد است

دلچرک-ناخوشایند-دارای اکراه

 

چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی

پیش فروش کردن-پیش از آماده کردن کالا آن را فروختن

دسته چاقو نشستن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو-چمباتمه نشستن

دو لا-دو لایه-دو تا-خمیده

از شیر گرفتن(به دوره‌ی نوزادی پایان دادن)

حیاط خلوت-حیاط کوچکی در جلو یا پشت خانه

تِک تِک-صدای کارکردن ساعت

خز گیر آوردن-نگا. خر گرفتن کسی

جوال پنبه آوردن-حرص و طمع زیاد داشتن-میل و علاقه ی فراوان داشتن

جان به سر شدن-بی قرار شدن-سخت نگران شدن

زدن زیر آواز-بی مقدمه به خواندن پرداختن

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست

دستک دمبک-بهانه-دستاویز-پاپوش

آینه‌ی بخت(آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد)

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند

 

از گلیم خود پا را درازتر کردن(از حد (توانایی) خود تجاوز کردن)

حرف توی دهن کسی خشک شدن-از سخن گفتن باز ماندن

توی روغن بودن نان کسی-رونق داشتن کار و بار کسی

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

افتادن توی پوست کسی(کسی را وسوسه کرد)

دست کسی را خواندن-یه اندیشه و نقاط ضعف کسی پی بردن

پی آتش آمدن-زیاد نماندن-زود برگشتن

پرداختی-مبلغ داده شده

خر و پف-نگا. خرناس
خر چسونه-در مقام تحقیر به شخص خقیر و ناقابل می گویند-نام حشره ای است

خدا خدا کردن-بسیار آرزومند چیزی یا کسی بودن و آن را از خدا خواستن-پناه به خدا بردن

جام زدن-شراب نوشیدن-باده خوردن

خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی

آسمان تا زمین(تفاوت بسیار)

چندر غاز-پول بسیار کم

چوب چوبی-دیوار یا در مشبک و چوبی

چراغ زنبوری-نگا. چراغ توری

به روی خود نیاوردن-اهمیت ندادن-به سکوت برگزار کردن-خود را به آن راه زدن

خانه خراب کردن-بدبخت کردن-بی چیز کردن

چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد

ریز-خرد-کوچک

زهره ی کسی را آب کردن-سخت ترساندن

چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد

دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده

چو انداختن-شایعه پراکندن

حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن

آکِله(جذام، زن سلیطه)

الف الف کردن-قاچ‌قاچ کردن

رفتن به کسی-شبیه بودن به کسی

چهار چوب ملا حیدر-جای تنگ و ناراحت کننده

دبه-ظرف-کوزه

چشم سفید-گستاخ-حرف نشنو-پر رو

رو به قبله کردن-کسی را که درحال مرگ است رو به قبله خواباندن

استخوان‌فروش-ستایشگر آبا و اجداد

پنجول-پنجه ی گربه و مانند آن

آستین بر چشم گذاشتن-پنهان گریستن

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن
پشت چشم نازک کردن-پشت چشم آمدن
جام زدن-شراب نوشیدن-باده خوردن

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن

خبر گرفتن-پرسیدن

دوربین انداختن-دید زدن-چشم چرانی کردن

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)

خیابان گز کردن-ول گشتن

چپ-لوچ-مخالف حکومت

جان کُردی-سخت گیری-مقاومت

چوری-جوجه ی تازه از تخم درآمده

چرخ پایی-چرخ خیاطی که با پا به حرکت می افتد

جد و آباد کسی را گفتن-آبا و اجداد کسی را دشنام دادن

روی هم ریختن-توطئه کردن برای پیش بردن کاری-توافق در امری-رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن

پیچه-دل درد-مالش رفتن شکم

جیب کنی-اخاذی-به خرج انداختن دیگران

بازار سیاه-جایی که در آن اجناس غیر قانونی و گران می فروشند

خون کسی را حلال کردن-کسی را کشتن

 

حلبی آباد-آلونک نشین های خارج از شهر

بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

پیچ دادن-چیزی را پیچاندن-به گردش در آوردن

اَنَک شدن-تحقیر شدن-خجالت کشیدن

بوی نا-بوی ماندگی

حرز جواد با خود کردن-همیشه با خود داشتن

دعوت حق را لبیک گفتن-مردن

تخم شر-مردم آزار- شرور

خواهر خوانده-دوست صمیمی

خوشایند-مطبوع-پسندیده

در پسی ماندن-عقب ماندن-موفق نشدن

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن

زیر زانویی-رشوه ی مختصر و نهانی

آب به چشم آمدن(طمع کردن)

پنجه ی ابوالفضل-ورقه ی برنجی یا نقره ای که به شکل کف دست و انگشتان بریده شده است

به زخم خود زدن-دردی را درمان کردن-گوشه ای از گرفتاری خود را سامان دادن

بنده منزل-خانه ی من

زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد

حشری-شهوت ران-پر شهوت

پیاز کسی کونه کردن-ماندگار شدن در جایی-میخ خود را کوبیدن

تعطیلی-روز تعطیل-زمان دست کشیدن از کار

از کسی کشیدن(از کسی رنج کشیدن)
بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن

این دو کله‌دار(خورشید و ماه)

 

تقدس مآبی-خود را به دروغ پارسا و پرهیز کار وانمود کردن

 

پسله-جای پنهان-در نهان

رنگی-دارای رنگ-آلوده بودن به رنگ

ته چیزی را بالا آوردن-تا آخر خوردن-تمام کردن

آشغالی(سپور)

اکبیری(زشت، بی‌ریخت)

دله-هرزه-چشم چران-پرخور

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن
خودم جا، خرم جا-تکیه کلام کسانی که همه چیز را از دریچه ی منافع شخصی می بینند. من که دارم گور پدر بقیه

اهل نشست(تارک دنیا، گوشه‌نشین)

خاله جان آقا-یکی از چهار زن کلثوم ننه

چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن
زیست شناسی-دانش شناخت حیات و موجودات زنده

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

انگشت کردن(انگشت رساندن)

پشکل برچین-سخت بی سر و پا-بسیار حقیر

زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید

دل پایین ریختن-ترسیدن-وحشت کردن
خود را خراب کردن-خود را کثیف کردن

پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن

الکی(بی‌هوده، بی‌خود، دروغکی)

خوش بنیه-سالم و قوی

خشکه بی آب-نوعی فولاد که آهن و چدن را با آن می تراشند
 

تک پا راه رفتن-بی سر و صدا راه رفتن-کنایه از چابکی

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

زینه-پله

دنده کشیدن-دنده ی اتوموبیل را پیاپی عوض کردن
آوردن(باعث شدن، ایجاد کردن)

خاصه-هر چیز ممتاز و از جنس عالی

زال و زندگی-وسایل زندگی-اسباب معیشت

ترک هوا شکستن-کاهش یافتن شدت سرما

آب شدن(شرمنده شدن، رفتن آبرو، به فروش رفتن کالا)

پایگیر کسی شدن-زیان یا جرمی به کسی افتادن

در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

چپ بودن-چپ دست بودن-لوچ بودن-مخالف یودن

پینه کردن- پینه بستن

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

تکه-پاره ای از چیزی-زن زیبا و خوشگل-لقمه

حساب بی حساب-سر به سر-این به آن در-مساوی-هیچ به هیچ

به چپ چپ-فرمان نظامی برای گردش به چپ

جد و آباد-آبا و اجداد-پدر و پدر بزرگان

آمد داشتن-فرخنده و میمون بودن

صدایی برای نهیب زدن و راندن سگ

پیش افتادن-جلو زدن-سبقت گرفتن

حَرَج-مسئولیت-تکلیف

بدلی-تقلبی-جنس بد

زیپو کسی را زدن-از کار برکنار کردن-معزول کردن

دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد

بامب-توسری

آب از دریا بخشیدن-از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن

زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

زمین گذاشتن چیزی-چیزی را ترک کردن

دو زاری کسی افتادن-به اشارات و کنایات پی بردن

پختن کسی-کسی را برای کاری آماده کردن

جنجالی-آن چه موجب هیاهو شود-آن چه بر سر زبان ها افتد

بوی نا-بوی ماندگی

به چپ چپ-فرمان نظامی برای گردش به چپ

چندش آور-تکان دهنده-دل به هم زن

ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی

زبان پس قفا-نوعی گل است

حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی

آمدیم (و) . . .(فرض کنیم که)

دل کسی روی دل آدم بودن-درد دیگران را درک کردن-با دیگران غمخواری کردن

به گردن گرفتن-متعهد شدن-مسئولیتی را پذیرفتن

تخم مرغ عسلی-تخم مرغی که در آب گرم نیم پز شده است

خال خالی-خالدار-دارای خال های بسیار

تحت الشعاع قرار دادن-زیر نفوذ و تاثیر قرار دادن

آتش زیر پا داشتن(بی‌قرار بودن)

آل-موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول

تند نویسی-سریع نویسی

آفتاب چریدن-بی‌کار بودن-چیزی برای خوردن نداشتن
تو زرد از آب درآمدن-بی ارزشی یا فساد چیزی آشکار شدن
دندان گیر-قابل خوردن و جویدن-قابل توجه-پر سود

پَک و پوزه-ریخت و قیافه-شکل ظاهر

دار کشیدن-دار زدن

بد قدم-نامبارک-بد شگون
پوست پیازی-نازک و بی دوام

دست به سینه ایستادن-در نهایت ادب و آماده ی فرمان ایستادن

حواله ی روی یخ-نگا. حواله ی سر خرمن
خورد رفتن-از بین رفتن قسمت اضافی در خیاطی-جذب شدن و حل شدن در چیزی

ریغو-مردنی-ضعیف مزاج-کم مقاومت

چوبی رقصیدن-رقصیدن با دوستمال در دو دست

دست بردار-دست بردارنده-ترک کننده

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)

باهاس-باید-بایست

تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن

تو دو کشیدن-کسی را وارد کاری کردن

از آب و گل در آمدن-مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن-بزرگ شدن کودک

در زدن-کوبیدن در خانه

چاق شدن-بهبود یافتن-درمان شدن

خرج راه-هزینه ی سفر

آفتابی شدن(پیدا و آشکار شدن، بیرون زدن آب قنات)

پیش دستی کردن-سبقت گرفتن در انجام کار

روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن

چپاندن-چیزی را به زور و فشار در چیز دیگری جا دادن-تپاندن

تفنگ شکاری-تفنگ ویژه ی شکار

اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن

دور برد-دارای برد زیاد

زهرمار خوردن-کوفت کردن-خوردن به تحقیر

تو بوق زدن-رازی را فاش کردن

دست علی به همراه-علی یارت باد

چلاق-دست و پا شکسته یا بریده

امن و امان(بدون بیم و هراس)

از جیب خوردن-در آمد نداشتن-از بس‌انداز خرج کردن

تخته پاک کن-چیزی که با آن تخته سیاه را در کلاس پاک می کنند

آفتاب را به‌گز پیمودن(کوشش بی‌هوده کردن)

تعطیل بردار-تعطیل شدنی

 

دانشگاهی-کسی که در دانشگاه کار می کند-اعضای هیات علمی

چین دادن-تابدار و شکن دار کردن

با دست و پا-آدم زرنگ

خدا حافظ-به درود-در پناه خدا-خدا نگهدار

بامبول زدن-حقه سوار کردن

آتش‌پاره(شوخ و شنگ، فرز و چالاک، کرم شبتاب)

چپری آمدن-زود آمدن

جُم خوردن-تکان خوردن-برای انجام کاری آماده شدن

حلال کردن-از تقصیر کسی گذشتن-طلبی را به کسی بخشیدن

بد جنس-بد ذات-بد نهاد-فرومایه

حاضر و غایب کردن-خواندن نام افراد برای تعیین حاضران و غایبان

از هول هلیم توی دیگ افتادن-از حرص و طمع زیاد به جای سود زیان دیدن

بریدن-از نفس افتادن-درمانده شدن-از حرکت باز ماندن

پدر کسی را در آوردن-کسی را تنبیه کردن-بسیار آزار دادن

اَنف کسی معیوب بودن(ابله بودن، خل بودن)

اسیر خاک(مرده، تن‌پرور)

بازتاب-واکنش-برگشت نور-صدا یا حرارت

پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود

دوا به خورد کسی دادن-مسموم کردن-به زور به کسی دارو یا مشروب خوراندن

دالبُر-بریده چون دال-منحنی وار بریدن

چشم کسی آب خوردن-امیدوار بودن-احتمال دادن

خر-نفهم و کودن-بزرگ-زیاد

دُم کلفت-پول دار-مقتدر

آن روی کسی بالا آمدن-خشمگین شدن

تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

خروجی-جای بیرون رفتن-مالیاتی که هنگام خارج شدن از کشور به دولت می پردازند

آسمان‌جل-ندار-بی‌چیز-کسی که رواندازش آسمان است

درز گرفتن-کوتاه کردن سخن-اصطلاح خیاطی برای کوتاه کردن اندازه ای در لباس

پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن

به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد

جوشکاری-جوش دادن قطعات فلزی

خوش بنیه-سالم و قوی

ریز بافت-پارچه یا فرش طریف

اُتُل(شکم، اتوموبیل)

خوش رو-زیبا-خندان

 

آستین از دهان برداشتن(خندیدن)

حاجی-به زیارت مکه رفته-نوعی خطاب عام

 

دم بازی-چاپلوسی-تملق

خوش خوشان-اندک اندک-به تدریج-کم کم

تلنگر-سر انگشت که به چیزی بزنند

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن-حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن

راه دادن-باز کردن راه عبور-کنار رفتن از سر راه-اجازه ی ورود دادن-رضایت دادن به عمل جنسی

تلنگ در رفتن-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن
به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند

حبه-پاره ی شکسته از قند یا نبات

حق نشناس-نا سپاس

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

رو دادن-گستاخ کردن-جسارت دادن

پشت بام-سقف بیرونی بام

زپرتو-ضعیف-بی دوام

بابا شمل-لوطی-داش مشدی

روزه ی کله گنجشکی-روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند

از این حرف‌ها-مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد

از خجالت کسی در آمدن-محبت کسی را جبران کردن

خاک به سری-همبستری زن با شوهر

خوره-جذام-آکله

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس

تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن

دبه-دسته هایی از اراذل در قدیم که با یکدیگر شوخی های زشت می کردند

چار-کوتاه شده ی عدد چهار-مترادف چشم

دوا گُلی-دوا قرمز-پرمنگنات

چهار قُل-چهار سوره ی قرآن که با قُل آغاز می شود

حرف‌های بی‌ربط و صد تا یک قاز

انگشت‌کوچکه‌ی کسی نشدن(بسیار فرودست تر از کسی بودن، اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن)

ترک هوا شکستن-کاهش یافتن شدت سرما

زبان به دهان کسی گذاشتن-به کسی حرف یاد دادن-حرف توی دهان کسی گذاشتن

تیر در کردن-تیراندازی کردن

پایش افتادن- پادادن و پا افتادن

زبان گزه رفتن-زبان گزیدن-لب به دندان گرفتن

دلجور-همدل

خدا گرفته-بدبخت شده-به عذاب خدا گرفتار شده

 
زیر و بالا گفتن-دشنام های زشت به کسی دادن

دون پاشیدن-دانه دادن به پرندگان-در باغ سبز نشان دادن-وعده دادن

آخر و عاقبت(نتیجه‌ی خوب)

چش-چشم

ادا در آوردن(مسخرگی کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن)

خرس-چاق و درشت-تنومند

چراغانی-روشن کردن چراغ در جشن
از پشت خنجر زدن(به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن)

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

این خاکدان(دنیا)

دو پا داشتن، دو پا هم قرض کردن-به چابکی گریختن

دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن

زپرتو-ضعیف-بی دوام

آب بردار(دوپهلو، کنایه‌آمیز)

زیر اخیه کشیدن-زیر فشار گذاشتن

زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو

زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن

ادرار کوچک(شاش)

رد خور نداشتن-قطعی بودن-حتمی بودن-قابل رد نبودن

ایراد بنی‌اسرائیلی(بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت)

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن

زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن

پل آن سوی رود بودن-کاری بی هوده بودن

رومیزی-منسوب به میز

چوغ-چوب

البرز(بلندقامت، دلیر)

اشهد را گفتن-برای مرگ آماده شدن

زنیکه-زنکه

رد زدن-رد پای کسی را گرفتن-نشان به جایی بردن

آروغ بی‌جا زدن(نابه‌جا سخن‌گفتن، نسنجیده کاری کردن)

زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله

آفتابی شدن(پیدا و آشکار شدن، بیرون زدن آب قنات)

ددم وای-وای پدرم-برای اظهار تاسف یا مزاح و شوخی گفته می شود

چشم و دل کسی دویدن-حریص بودن

خیت شدن-شرمنده شدن-کنفت شدن-بور شدن

دل دار-دلیر-شجاع-معشوق

بته مرده-بی اصل و نسب-بی کس و کار

آب اندام-زیبا تن و خوش‌رو

خش و خش-نگا. خش خش

دُم گرفتن-پشت سر هم ایستادن

خودخور-کسی که غم خود را در دل می ریزد و با کسی در میان نمی گذارد

پا در هوا-بی اساس-بی اصل-غیر قطعی

چاق شدن قال-گرم شدن دعوا-اوج گرفتن بگو و مگو

پر گو- پر چانه

پرت شدن-دور افتادن از مطلب

پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن

خش خشه-نوعی اسباب بازی کودکان که به هنگام تکان خوردن صدای خش و خش از آن می آید

باش !-نگاه کن-ببین

زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

رمبیده-خراب شده-فرو ریخته

پاییدن-زیر نظر گرفتن-مراقبت

تنوره کشیدن-در حال چرخیدن به هوا پریدن

حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی