برگزیده

کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری ایرانی قسمت 291

حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله

 

تخت قاپو کردن-چادر نشینان را در جایی ساکن کردن

چای صاف کن-وسیله ای نوردار برای صاف کردن چای به هنگام ریختن به استکان یا فنجان

پَرسه زدن-همه جا را گشتن-ولگردی کردن

دسته پل-الک دولک

از ریش کسی دست برداشتن-کسی را به حال خود گذاشتن
خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار

دمدمی-دو دل-مردد-کسی که هر ساعت خوی و حالت دیگری دارد

دادار دودور-عِرض و ناموس زن-آلت تناسلی مرد-هارت و پورت

بُراق شدن-با خشم و غضب با کسی برخورد کردن

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است
ُک-ت منقار مرغ-تیزی سر چیزی

چِخه-نگا. چِخ

دور زدن-چرخیدن و تغییر جهت دادن

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت
خیار شور-خیار سبز که مدتی در آب نمک بخوابانند

تو خشت افتادن-به دنیا آمدن

بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن

چار شاخ ماندن-بی حرکت ماندن به علت درد کمر یا از روی ترس یا تعجب

این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست(از این گرفتاری به‌سادگی دفعات پیش رها نمی‌توان شد)

بلبل زبانی کردن-شیرین زبانی کردن-حاضر جوابی کردن-پرحرفی کردن

 

دوم از آن-در ثانی-دوم آن که

خیس شدن-تر شدن

پای کسی لنگیدن-منحرف بودن-سست عنصر بودن

آمپر کسی بالا رفتن-از کوره در رفتن
دِردو-سر زبان دار-ناقلا و زرنگ

چند مرده حلاج بودن-چه اندازه جسارت و توانایی داشتن

خلا-مستراح

زیر گذر-راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد

زمخت-درشت-ناهنجار

خدا نکرده-امیدوار این طور نباشد

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

تو حرف کسی دویدن-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

ادرار کوچک-شاش

چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ
خِطَب-جزیی از جهاز شتر

دور از جناب ب-لانسبت

جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز

جفت و جلا کردن-مرتب کردن-حقه جور کردن

خبردار-اصطلاح نظامی برای آماده کردن سربازان برای انجام فرمان

خرج-هزینه-پول مصرف روزانه ی خانواده

اوف شدن((به زبان کودکان) زخم شدن، درد داشتن)

بی باعث و بانی-بی کس و کار-بی سرپرست

آب رفتن(بی‌اعتبار شدن، کوچک شدن)

حق آب و گل-امتیاز-اعتبار

اهل هیچ فرقه‌ای نبودن(به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده می‌شوند معتاد نبودن)

دو زاری-سکه ی دو ریالی
داریه زنگی-دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید

چرکو-آدم کثیف

پهلوان پنبه-درشت اندام ولی بی زور-پهلولن دروغی

زاهرو-دالان-سرسرا

زرت و زبیل-آت و آشغال-خرده ریزهای کم ارزش

حسابگر-کسی که در کارها سود و زیان خود را در نظر می گیرد

آینه‌ی بخت(آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد)

 

زن ذلیل-مردی که مطیع محض زنش است

پر پر زده-ور پریده-نفرینی با آرزوی جان کندن کسی

دیدن دم کسی-دم کسی را دیدن

پی سوز-چراغ روغنی و فتیله دار

ته دار-پایه دار

بابا ننه دار-خانواده دار-اصیل-صاحب نام و نشان

بند آمدن-متوقف شدن

دَنگ-صدای به هم خوردن دو چیز

ته و توی چیزی را در آوردن-درباره ی چیزی تحقیق کردن

آفتابه‌آب‌کن(پست ترین نوکر)

چروک-چین و شکن

چشته خور شدن-بهره و نصیب بردن از کسی

خورند-لایق-درخور-به اندازه ی-طرفیت

زرت و زبیل-آت و آشغال-خرده ریزهای کم ارزش

جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

تپق زدن-بیرون شدن بی اراده ی کلمه از زبان-چیزی جز مقصود گفتن

بی پرده-رک و صریح-آشکار

 

آدم بگو بخند(شیرین‌زبان و بذله‌گو)

اکبیری-زشت-بی‌ریخت
خرسک-نوعی فرش

اینجانب(تعبیر گوینده یا نویسنده از خود)

جَخ-تازه-هنوز-فوقش

اهل محل-همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند

زالو انداختن-کرم زالو به تن بیمار انداختن تا خون فاسد را بمکد

آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)

اخلاق سگی-تندخویی بیش از اندازه-ناسازگاری با همه

ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است

به خاک سیاه نشاندن-بدبخت و ذلیل کردن

ریغ-مواد درون امعا و احشا

شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی)

 

دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن

بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند

زر ورق-کاغذ نازک و شفاف و زنگی

در رفتن از جا-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن

پاتال-سالخورده-پیر

بازار کوفه- بازار شام

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

چه مرگته ؟-چه دردی داری ؟

از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن

 
چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق

رسوخ کردن-در دل اثر کردن-رخنه و نفوذ کردن

حمالی-کار مفت و مجانی-کار پر زحمت

رد پا-جای پا-اثر

از دل و دماغ افتادن-شور و نشاط خود را از دست دادن-بی‌حوصله شدن

تق تق کردن-آواز برخورد پیاپی دو چیز به یکدیگر

دراز نوشتن-مطلب را طول دادن-طومار نوشتن

ده کوره-ده یا شهر کوچک عقب افتاده و بدون امکانات

روغن کاری-روغن زدن به هر نوع دستگاه

آتش به مال خود زدن(کالایی را بسیار ارزان فروختن)

دله-ظرف حلبی

خاصه پز-نانوایی که نان خوب می پزد
آتو(بهانه، دستاویز، نقطه‌ضعف)

فرمان چرخیدن به سمت چپ در آموزش نظامی

بی طرف-کسی که در دسته بندی گروهی شرکت و دخالت ندارد

بازم تو-نسبت به دیگران تو بهتر بودی

زیر گرفتن-زیر کردن

دست بردار-دست بردارنده-ترک کننده

انداختنی-جنس نامرغوب

جاشو-باربر

دو دو کردن-دویدن

خشک شدن قر در کمر-به پایان نرساندن خودنمایی و جلوه گری

پار-فرسوده و اوراق-مجروح

جور در آمدن-نگا. جور آمدن

آب نکشیده-زشت-بد-نامفهوم

دنبال کسی گذاشتن-در پی کسی دویدن-کسی را تعقیب کردن

زهرحند-خنده ی تلخ و از روی خشم

پیشدستی-بشقاب کوچک-زیر دستی

به روز کسی افتادن-وضعی مانند وضع کسی پیدا کردن

خال به خال-خال خال

دور دست-جایی دور

بازم تو-نسبت به دیگران تو بهتر بودی

بشور و بپوش-جامه ای که پس از شسته شدن نیازمند اتو شدن نیست

رای دادن-نظر دادن به انتخاب چیزی یا کسی

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است

بُر زدن-مخلوط کردن ورق های بازی

بِدو-دوان دوان-کسی که بسیار می دود-سریع

 

درگیری-گرفتاری-نزاع-جنگ

جان کُرد کردن-سخت گیری کردن-مقاومت کردن

تو دار-راز نگهدار

زیر غلیانی-ناشتایی-غذای صیح-چارپایه ای که زیر غلیان می گذارند
اشکال‌تراشی-ایرادگیری-گره در کار اندازی

دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

بار گردن کسی گذاشتن-کاری را به زور و اصرار به عهده ی کسی گذاشتن
آتشِ بسته-طلا

زبر و زرنگ-چابک و فرز

تخمه بو دادن برای کسی-چاپلوسی کردن برای کسی

خیر ببینی-دعایی است در حق کسی که کمکی کرده باشد

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

ابرو تابیدن(گره بر ابرو افکندن)

آفتاب خوردن(سختی کشیدن)

چشم زاغ-بی شرم

تور خوردن-برخورد کردن-به پست کسی خوردن

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

پشکل برچین-سخت بی سر و پا-بسیار حقیر

افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی

الابختکی(اتفاقی، تصادفی)

بزن و بکوب-ساز و آواز و رقص-مجلس بزم

دُم کله پز را گرفتن-رفتن کسی بی سر و پا و آمدن کسی بی سر و پاتر به جای او

دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن

زبان نفهم-کودن-بی شعور

با اشتها-متمایل به غذا

چشم برداشتن-زضا دادن-قبول کردن

احدالناس-کسی-فردی

اشک تلخ(شراب، اشک عاشق)

از تو چه پنهان(راستش را بخواهی)

خوش دست و پنجه-نگا. خوش دست

حیوونکی-نگا حیوانکی

پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن

دل گُنده-سهل انگار

بند آمدن-متوقف شدن

 

تَق-صدای برخورد دو چیز به یکدیگر

اوا خواهر(مرد زن‌نما، مردی که علائق زنانه دارد)

رسوخ کردن-در دل اثر کردن-رخنه و نفوذ کردن

خارج رفتن-بیرون رفتن از خانه-رفتن به خارج از کشور

تعزیه گردان-کسی که در امور همگانی دخالت می کند و سود خود را می برد.

زبان ریختن-سر و زبان داشتن-با چرب زبانی و شیرین سخنی کار خود را کردن

بار شدن بر کسی-به کسی تحمیل شدن- سربار کسی شدن

بی بند و بار-بی قید-بی اعتنا به آداب و رسوم

جان کسی را به لب آوردن-سخت آزار دادن-به کسی انتظار دراز دادن

دو جین-دوازده تا

دست پایین را گرفتن-کم ارزش و ناتوان فرض کردن

خاله بی بی-نوعی آش

آرتیست‌بازی(انجام کارهای غیرعادی)

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

 

تیار کردن-آماده کردن

انداختن(فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران، درست کردن)

خایه-بیضه-جرات

خرج برداشتن-پول لازم داشتن

پیاله زدن-می نوشیدن

جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن

دروازه-دروازه مانندی در دو سوی میدان فوتبال-گُل

 

پول چایی-انعام-بخشش

به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن

آدم بی‌خود(بی‌شخصیت و بی‌معنی)

در آمدن از جلوی کسی-با کسی مقابله به مثل کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

 
الانه(همین حالا، هم اکنون)

از بر گفتن یا نوشتن-متنی به اتکاء حافظه

بز دل-ترسو

زیر گوش کسی زدن-به کسی سیلی زدن

دانش جو-دانش پژوه-آن که در دانشگاه درس می خواند
خرکچی-چارپادار

دل کسی را آب کردن-به اوج تمنا رساندن-بسیار مشتاق کردن-بی تاب کردن

خرمن-انبوه و پرپشت

تخم دو زرده کردن-کاری بزرگ انجام دادن

روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن

از دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی

زرشک-لفظی است مانند زکی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

زه کشی-خشکاندن باتلاق از طریق کندن نهری برای حریان دادن آب راکد باتلاق به آن

بیسار-فلان

راه انداختن کار کسی-وسیله ی تسهیل انجام شدن کار کسی را فراهم کردن-رو به راه کردن کار کسی

بر خر مراد سوار شدن-موفق شدن-به آرزوی خود رسیدن
دعوا کردن-نزاع کردن-زد و خورد کردن

برو برو-اوج خوش بیاری و کامکاری

تر دماغ-سرحال-شنگول

حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن

حیوان-نوعی دشنام به کسی که کاری را از روی بی شعوری کند

از زیر سنگ در آوردن-چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن

بُز ِ گَر-بزی که بیماریِ گَری

آقبانو(نوعی پارچه‌ی نخی نازک)

ریغ افتادن-اسهال گرفتن-به تر و ور افتادن

انداختنی-جنس نامرغوب

دست آویز-بهانه-مستمسک-عذر

 

چپ دادن-رد کردن

خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن

تو سری خور-آدم زور شنو-خوار و زبون

 

دور ریختن-دور انداختن-بیرون ریختن

 

بلبشو-هرج و مرج-شلوغی

بروز دادن-فاش کردن-آشکار ساختن-لو دادن

اسم‌ورسم(نام و مقام، شهرت و اعتبار)

دندان طمع از چیزی کشیدن-از چیزی چشم پوشیدن-دست کشیدن-رها کردن

دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن

دیر دم-آن چه که دیر دم می کشد

جو گندم-جویی که به گندم شباهت دارد-یک در میان بودن دو چیز

بَزک-آرایش-چسان فسان

اُریب-کجکی-یک بر-یک ور

آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ

پاره آجر-شکسته ی آجر

از این شاخ به آن شاخ پریدن(دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن)

پاشیر-گودال پای شیر آب

 

در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن

حرف دهن خود را نفهمیدن-مزخرف گفتن-حرف بی ربط زدن

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن
دهان گیره-غذای اندکی که میان دو غذای اصلی می خورند

ته دیگ-برنج برشته شده و چسبیده به ته دیگ و یا چیزی که زیر برنج در ته دیگ بگذارند

خیز-ورم-آماس

زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند

پشه زدن-نیش زدن پشه
خاطرخواه شدن-عاشق شدن-دل باختن

خیز-ورم-آماس

در جا زدن-پاها را بدون راه رفتن به نوبت چپ و راست به زمین کوبیدن-ترقی نکردن

تازگی-طراوت-خرمی-اخیرن

به روی خود نیاوردن-اهمیت ندادن-به سکوت برگزار کردن-خود را به آن راه زدن

چپ دادن-رد کردن

پیچاندن کسی-کسی را گرفتار درد سر کردن-کسی را سوال پیچ کردن

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

پس افتادن-عقب افتادن اجاره و مانند آن-بهم خوردن حال کسی در نتیجه ی ترس

بمیرم-قربان بروم

پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

دماغ سوخته شدن-بور شدن-خجالت زده شدن-ناکام شدن

خُردمُرد شدن-ریزه ریزه شدن

اجاق‌کور(نازا، بی فرزند)

داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن

بی ناخن-بی انصاف-کسی که به زیردست سودی نمی رساند

خسته و مرده-درمانده-وامانده-قدرت از دست داده

بساط-جایی در کنار خیابان که دستفروشان کالاهای خود را عرضه می کنند

جوان مرگ شده-نفرینی است به شخص جوان

پا به پا شدن-تردید داشتن

ذُق ذُق کردن-تیر کشیدن زخم-سوزش داشتن اندام دارای درد

این جور که بویش می‌آید-چنان که از ظواهر امر پیدا است-از فرار معلوم

پر عائله-کسی که اهل و عیال بسیار دارد

تفنگ کمر شکن-تفنگی که از قنداق خم می شود

ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت

پر کسی به پر کسی گرفتن-برخورد مختصری با کسی داشتن

دو زار-دو هزار-دو قران-دو ریال

پته ی کسی روی آب افتادن-راز کسی فاش شدن-رسوا شدن

چارچوب-قاب-چهار چوب که چیزی را در بر گیرند

 

بست-محلی در جاهای مقدس یا دیگر که شخص در آنجا از تعرض در امان می ماند-تکه ی کوچکی از تریاک

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

دوا قرمز-پرمنگنات

زیر دندان کسی مزه کردن-از چیزی خوش آمدن-خواهان تکرار چیزی بودن

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

پُخت کردن-پختن

زهره دان-کیسه ی صفرا

خرکچی-چارپادار

بی پا-از تاب و توان افتاده-فرسوده

روبوسی-به مناسبتی روی یکدیگر را بوسیدن

بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان

از ته ریش گذشتن(فریب دادن)

افتادن دست(از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن)

به عمل آوردن-به اجرا در آوردن-برای استفاده آماده کردن

دیر کرد-تاخیر-تعویق

ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)

تیشه به ریشه ی کسی یا چیزی زدن-قصد نابودی کسی را داشتن

دست کشیدن از کار-کار را تعطیل کردن

از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن
دست برداشتن-صرف نظر کردن-چشم پوشی کردن-به حال خود رها کردن
چوب-واحد پول در معاملات بازاری برابر با هزار تومان
دلگرم-علاقه مند-مشتاق

امروزه روز(این روزها، در این دوره و زمانه)

پشتی کردن-حمایت کردن-یاری کردن

دوشیدن-به ناحق و فریب از کسی پولی گرفتن

پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

بدلی-تقلبی-جنس بد

اشک کسی دم مشکش بودن(سخت زود رنج بودن، زود به گریه افتادن)

آب نکشیده-زشت-بد-نامفهوم
از مخ معاف بودن(دیوانه بودن)

آتش کردن (گشودن)(شلیک کردن)

زخم و زیلی-خونین و مالین-پر زخم

 

آویزان کسی شدن-طفیلی کسی شدن

دل به دل راه داشتن-احساس متقابل داشتن

پا گرفتن-رشد کردن-استوار شدن-سر و سامان یافتن-رونق گرفتن

با سلام و صلوات-با تجلیل و بزرگداشت-با رعایت کامل آداب و رسوم

زن-عاری از مردانگی-ناجوانمرد-ترسو

دومندش-دوم از آن

بی صفت-بی بهره از صفات خوب انسانی

داغ و درفش کردن-مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن

خیز برداشتن-جستن-آماده ی حمله شدن

 

دایر شدن-بر پا شدن-رواج یافتن-آباد شدن

خوش دست-خوش پنجه-خوش نواز-آن که در بازی شانس می آوزد

زوزه کشیدن-آواز برآوردن

جوجه خروس-جوان تازه به دوران رسیده

پخش و پلا-پراکنده-تار و مار
آفتاب خوردن-سختی کشیدن
حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

پا به رکاب-آماده ی رفتن

استخوان لای زخم گذاشتن-بلاتکلیف گذاشتن-کاری را کش دادن

دری وری-سخن بی سر و ته-چرند و پرند

جفتک-لگد حیوان که با هر دو پا بزند-کنایه از خودداری از انجام کاری

به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن

تن در دادن-به کاری حاضر شدن-انجام کاری را پذیرفتن

آخر و عاقبت(نتیجه‌ی خوب)

پیسی-بد رفتاری-آزار

خُلق تنگ-عصبانی-خشمگین

چلو صاف کن-آبکش

آب سیر-جانور خوش‌رفتار

دیوان بلخ-جای بی انصافی و ستم رانی

از دهان گنده‌تر حرف زدن(گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست)
چرخ پایی-چرخ خیاطی که با پا به حرکت می افتد

خش-صدای گرفته-خراش

دوغ و دوشاب یکی بودن-فرقی میان خوب و بد نبودن

خرحمال-کسی که فقط کارهای دشوار می کند

رودل-سنگینی معده

دل پُر داشتن-کینه و دلخوری دیرینه داشتن

این کلاه آن کلاه کردن(قرضی را با قرض دیگری پرداختن، از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن، کلاه تقی را سر نقی گذاشتن)

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

چوروک خوردن-چین برداشتن

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن(ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن)

دست کسی به دهانش رسیدن-از تهی دستی بیرون آمدن-محتاج نبودن

این خاکدان-دنیا

حلال-زن یا شوهر

دوره افتادن-گرداگرد شهر گشتن-به دیدار هر کسی رفتن

بد دهن-کسی که پیوسته فحش و ناسزا می گوید

خراب کردن-زرد کردن-آلودن لباس-نظم کار چیزی را به هم زدن

چشم چپ به کسی انداختن-دشمنی کردن با کسی

زود رنج-نازک دل-حساس

دیوار کوتاه-کنایه از زبونی و ناتوانی

ترک بیلمز-آدم نادان

فال بد زدن

خاربست-دیوارمانندی از خار و خاشاک بر گرد چیزی

تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن

زهرمار کردن غذا-مانع از خوردن با لذت شدن

خون کسی را مکیدن-مال کسی را به تزویر غارت کردن-به کسی تعدی و ستم کردن

در رفتن از جا-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن

بر وفق-مطابق-موافق
دلال محبت-پا انداز-خانم بیار

خاک اره-ریزه های چوب که پس از اره کردن آن بر زمین می ریزد

اهل هیچ فرقه‌ای نبودن(به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده می‌شوند معتاد نبودن)

زرت و زورت-زرت و پرت

از جگر گذشتن(نامردی کردن)

دل-معده

 

الانه(همین حالا، هم اکنون)

دوش گرفتن-زیر دوش ایستادن و خود را شستن

رگه-طبقه ای از مواد معدنی در درون خاک

از حال رفتن-بی‌حال شدن-غش کردن

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

آتشِ تر(شراب، لب معشوق)

این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن

الم‌شنگه(هیاهو، آشوب، جنجال، داد و قال)

به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب
چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

دستِ راست-سمت راست

آفتاب کسی به زردی رسیدن-به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی

خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال

چای دان-جای نگهداشتن چای خشک

دلنگ و دلنگ-صدای زنگ و ناقوس

از کاسه درآمده(بیرون‌زده، ورقلمبیده)

پاخت-بند و بست-تبانی کردن

برخورد کردن به رگ غیرت کسی-ناگوار آمدن حرفی یا کاری-گران آمدن-احساس اهانت کردن

دزد حاضر و بز حاضر-می توان همه چیز را دید و داوری کرد

این پا آن پا کردن(دودل بودن، وقت تلف کردن)

تخمی-به درد نخور-بی مصرف

 

حاجی حاجی مکه-دیر به دیر به دیدار کسی رفتن

چله ی زمستان-سرمای سخت

درد و بلای کسی به جان خوردن-تعبیری تحقیرآمیز برای مقایسه ی دو نفر با یکدیگر که این یکی صفات آن دیگری را نداشته باشد
حی و حاضر-آماده
دالی دالی کردن-خود را مرتب پنهان کردن و سپس نشان دادن

تخمه بو دادن برای کسی-چاپلوسی کردن برای کسی

زهرحند-خنده ی تلخ و از روی خشم

دریافت-گرفتن-ادراک

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

ترشی انداختن-ترشی درست کردن-بی استفاده گذاشتن و به کسی ندادن چیزی

آخرین تیر ترکش(آخرین تدبیر)
حق نشناس-نا سپاس

دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد

جانانه-محکم-کامل-بزرگ-شدید

چیزیش شدن-رازی در دل داشتن-حال غیر عادی داشتن

آغا‌پنبه-زن بسیار سفیدرو-عروسک پنبه‌ای

ته آواز-صدای نسبتن خوب

خَنج-ناخن کشیدن بر چیزی

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

چشم زاغ-بی شرم
خشکه مقدس-متدینی که جز اطاعت از ظاهر احکام دینی به چیزی تن نمی دهد
دیالله-زود باش دیگه !

آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

بعد از نود و بوقی-پس از مدتی دراز

این هلو این هم گلو(مثل آب خوردن، انجام این کار بسیار آسان است)

اقبال کسی به برج ریق بودن-بداقبال بودن

از پشت کوه آمدن-بی‌خبر از آداب و رسوم بودن-دهاتی بودن

تِپ تِپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

دور چیزی را خط کشیدن-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

دمپایی-کفش راحتی خانه

انگشت به دندان گزیدن-متحیر شدن-حسرت خوردن

دادستانی-دادخواهی-کار دادستان

دشت کسی را کور کردن-اولین فروش کاسب را نسیه خریدن

خشکه-مزد نقدی بدون غذا و لباس-غذای بدون پخت-لباس بدون دوخت

 

دوا به خورد کسی دادن-مسموم کردن-به زور به کسی دارو یا مشروب خوراندن

بستن به ناف کسی-به کسی خوراندن-به کسی نسبت دادن
آن سرش ناپیدا بودن-برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود

تَک سرما شکستن-از شدت سرما کاسته شدن

بد آوردن-بد شانسی آوردن-زیان دیدن بر اثر پیشامد بد

بده اون دستت-آی زکی !

جوشکار-کسی که قطعات فلزی را به هم جوش می دهد

ابرو نازک کردن-ابرو تنگ کردن

پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن

پِر پِر آمدن-به لرزه افتادن

توی آش کسی آب سرد ریختن-عیش کسی را کور کردن-بساط کسی را به هم زدن

 
از کوره در رفتن-به خشم آمدن-آتشی شدن-از جا در رفتن

چاق بودن غلیان-آماده بودن غلیان

خال باز-کسی که ورق ها را با تردستی می اندازد و مردم را فریب می دهد

از بن ناخن(ذخیره، بندگی، اطاعت)

با آب و تاب-با شرح و تفصیل

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

زمانه بازی کردن-با زبان بازی و چاپلوسی رفتار کردن

اهل کاری بودن(وارد بودن در کاری)

حاشا و کلا-هرگز-ابدن-به هیچ وجه

از آب کره گرفتن-از آب روغن گرفتن

زیر پای کسی را درآوردن-زیر پا کشی کردن

جوش جوانی-جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند-جوش غرور

بد آب و رنگ-نازیبا-بی رونق-بی جلوه

آتش‌پا-فرز و چالاک-بی قرار

بیخ خِر-بیخ گلو

پا گرد-محل چرخیدن پله ها

جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها

پا به ماه-آبستنی که در ماه آخر خود است
 

دو شکمه-آن که در بازی به جای دو نفر بازی می کند

تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او

دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

زن ِ سفری-زن فاسد و بی عفت

به هدر دادن-تلف کردن-تباه کردن-از دست دادن

چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ

تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن

رکابی-دارای رکاب-پیاده ای که به دنبال سواری بدود

حضوری-رو در رو

خش خشه-نوعی اسباب بازی کودکان که به هنگام تکان خوردن صدای خش و خش از آن می آید

پخمه-بی عرضه-خجالتی-ترسو

چهره شدن-مورد توجه قرار گرفتن-گل کردن

بلند بالا-قد بلند

الانه(همین حالا، هم اکنون)

اشک کوه-یاقوت-لعل

پدر کسی را در آوردن-کسی را تنبیه کردن-بسیار آزار دادن

حیاط خلوت-حیاط کوچکی در جلو یا پشت خانه

زیر درختی-میوه هایی که زیر درخت فرو می ریزند

حَبه را قُبه کردن-کاهی را کوه کردن

 

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

حساب راسته حسینی-رو راست-بی شیله پیله

از دندۀ چپ پا شدن-سخت عبوس و کم‌حوصله بودن

رفوزه-رد شده در امتحان-مردود

چین دادن-تابدار و شکن دار کردن

جِر خوردن-پاره شدن

باجناغ-دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند-همریش

تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

جاگرم کردن-در جایی ماندن

چله-چاق-چرب و چیلی

اشتر گربه(چیزهای نامتناسب با هم)

الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن

آبِ سیاه-نیمه کوری

اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن

خردمرد کردن-ریزه ریزه کردن

چپری آمدن-زود آمدن
آب بستن در چیزی-آبکی و رقیق کردن

برادر دینی-هم کیش-هم مذهب

زیر و بالای کسی را جنباندن-زیر و بالا گفتن

جفنگ-یاوه-سخن بی هوده-هرزه

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند
زبان گز-چیز تند و تیز

رک و راست-صاف و پوست کنده-صریح

چِخه-نگا. چِخ

خاک برداری-بردن خاک های اضافی برای آماده کردن زمین ساختمان

اجباری بردن-کسی را به خدمت سربازی بردن

 

چشه ؟-او را چه شده ؟

چشم روی هم گذاشتن-نادیده گرفتن-گذشت کردن

دست بالا کردن-پیش قدم شدن-آستین بالا زدن

دَم کسی را دیدن-رشوه دادن-آجیل دادن

انکر منکر-بسیار زشت و بدترکیب

دنده کج-کج خلق-یکدنده

پر شر و شور-پر غوغا-پر هیاهو

تَق-صدای برخورد دو چیز به یکدیگر

باز و بسته ی امام هشتم بودن-نیروی و قدرت خود را مدیون نظر مساعد امام هشتم بودن

پِهِن پا زدن-بیکاره و ولگرد بودن

الدنگ-بیکاره-مفتخور-بی‌غیرت

با کسی سرشاخ شدن-با کسی در آفتادن

 

آلامد-باب روز-به‌رسم معمول

دال به دال-پشت سر هم

پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است

ختم گذاشتن-مجلس ترحیم گذاشتن

دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود

حساب داشتن-حساب بانکی داشتن

انگشت خوردن-افسوس خوردن-پشیمان بودن

دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی

اقبال کسی به برج ریق بودن(بداقبال بودن)

این تن را کفن کردی(این تن بمیرد)

جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است
 

پشه را در هوا نعل زدن-در تیراندازی بسیار ورزیده بودن-بسیار زرنگ و فرصت طلب بودن

پیش و پس کار را نگاه کردن-جوانب کار را سنجیدن

بی مخ-بی عقل-شجاع

دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است

دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن

داغ کسی را تازه کردن-کسی را به یاد مصیبتش انداختن

از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن

دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

آن سرش ناپیدا بودن(برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود)

حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

زرشک-لفظی است مانند زکی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

دل دل کردن-تردید داشتن-دو دل بودن

این به آن در(چیزی که عوض دارد گله ندارد، در مقام انجام عمل متقابل می‌گویند)

انگشت خوردن(افسوس خوردن، پشیمان بودن)

چوب بندی-داربست

بی بخار بودن-بی عرضه بودن-ناتوان بودن

بابا بزرگ-پدر بزرگ
چاله سیلابی-نگا. چاله خر کشی

جیک جیک کردن-غرغر کردن-جویده جویده حرف زدن

خوردنی-غذا-قابل خوردن

زردنبو-زردمبو

دوره گرد-غیر ثابت-دست فروش

پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید

روکش-پوشش یا ورقه ای که روی چیزی می کشند

بله قربان گو-چاپلوس-متملق

رای کسی را زدن-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

چپ دست کسی-که کارهایش را با دست چپ می کند

دانگ-یک ششم-سهم-قسمت

اگر بمیری هم-به‌هیچوجه-هرگز

اسم‌ورسم-نام و مقام-شهرت و اعتبار

خیابان گردی-بی کاری-ولگردی

دوبله-دو برابر-دوبلاژ

بخت، بخت اول-برای هر زنی شوهر اول بهتر است

چشم و چار کسی را درآوردن-بک کسی کینه ورزیدن

چسی مالیات داره-به کسی می گویند که قمپز در می کند

بی فکر-لاابالی-بی قید

زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن

راه انداختن کار کسی-وسیله ی تسهیل انجام شدن کار کسی را فراهم کردن-رو به راه کردن کار کسی

خواب گرد-کسی که در خواب راه می رود

از دهان گنده‌تر حرف زدن-گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست

حقه سوار کردن-فرو کردن چوب وافور در دهانه ی حقه-فریب دادن

از ته ریش گذشتن(فریب دادن)

پابوسی-زیارت

 

آب خنک خوردن(به زندان افتادن)

بیرون روش-اسهال-شکم روش

رو دستی-نوعی دستکش-ضربه ی روی دست-حقه-کلک

چس خوری-خست-بخل

خود را به کرگوشی زدن-به نشنیدن تظاهر کردن

دست شستن از چیزی-از چیزی دست کشیدن-از داشتن چیزی ناامید شدن

چشم از کاسه درآمده-چشم وزقلمبیده-چشم بیرون زدن

چُغُلی-سخن چینی-غیبت-شکایت

تنگ کلاغ پر-نزدیکی های صبح

خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن
با دست و پا-آدم زرنگ

از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن(کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن)

راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن

چلک بازی-بازی الک دولک

اشرفِ خر-حریصی که زیان کند-نه خود خورد و نه به دیگران خوراند

دربند-کوچه ی بن بست-مانع در محل ورود

زدن رای کسی-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

آب مریم-شیره‌ی انگور-عصمت و طهارت

 

پس خور-آن که بازمانده ی غذای دیگران را می خورد

زهرآب ریختن-ادرار کردن-شاشیدن

زیر سبیلی در کردن-زیر سبیل در کردن
دم و دود-مجلس گرم مهمانی-دود تریاک و شیره و سیگار و چپق

بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان

بزنگاه-نقطه ی ضعف-سر وقت-موقع حساس-زمان مناسب

خاله جان آقا-یکی از چهار زن کلثوم ننه

بند انداختن-برچیدن موی چهره ی زنان با نخ تابیده

در آمدن از زیر بته-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

این سفر(این بار)

 

ادا اطوار-پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه

از نفس افتادن-بسیار خسته و مانده شدن

زاغ و زوغ-فرزندان خردسال-نق-غر و لند

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

 

دزد زدن-مورد دزدی قرار گرفتن

خنک شدن دل-آسایش خاطر پس از گرفتن انتقام

دندان گیر-قابل خوردن و جویدن-قابل توجه-پر سود

چای نیک-قوری و کتری چای

توی روغن بودن نان کسی-رونق داشتن کار و بار کسی

دار و دیزی-لوازم اندک و ناچیز و ارزان خانه

اقبال کسی به برج ریق بودن-بداقبال بودن

خود را گم کردن-خود را برتر از آن که هست دانستن-سابقه ی خود را فراموش کردن
دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

چوری-جوجه ی تازه از تخم درآمده

 

پاشنه ی خانه ی کسی را در آوردن-کسی را با خواستن چیزی به ستوه آوردن

برادر شوهر-برادرِ شوهر هر زن

تا-توانایی

حلوا خور-مرده خور-کسی که همیشه برای خوردن به مجالس ترحیم می رود

 

خوش مسلک-خوش روش-نیکو طریقت

چانه در چانه ی کسی گذاشتن-هم صحبت شدن-بحث و جدل کردن

ته تغاری-آخرین فرزند خانواده

چشم دریده-خیره-درآمده

از گل نازک‌تر به کسی نگفتن-با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن

تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی

دست به عصا راه رفتن-با احتیاط رفتار کردن-بسیار محتاط بودن

چوروک-چین و شکن

خاله خوانده-زنی که با همه طرح دوستی می ریزد

ازرق-چشم زاغ

چِخه-نگا. چِخ

بی مناسبت-نابجا-نامربوط

زدن زیر آواز-بی مقدمه به خواندن پرداختن

دهن بین-آن که به گفته ی این و آن عمل می کند

از رو بردن(خجالت دادن، مقاومت حریف را در هم شکستن)

چشم را بستن و دهان را باز کردن-با بی شرمی دشنام دادن

دود ِ نازک-دود سیگار و قلیان و چپق

 

زاغه نشین-کسی که در خانه ای محقر و آغل مانند زندگی می کند

از کسی حساب بردن-از کسی ترس داشتن
ریش کسی سر بالا رفتن-به مرگ نزدیک بودن کسی

پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن

به کرسی نشاندن حرف-سخن خود را تحمیل کردن-مقصود خود را ثابت کردن

از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن

دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش

تمرگیدن-با تحقیر و خشونت نشستن

تن به کار دادن-زیر بار کار و مسئولیت رفتن-برای کار آماده شدن

چاییدن-سرما خوردن-زکام کردن

تحت اللفظی-کلمه به کلمه

دوغ و دوشاب یکی بودن-فرقی میان خوب و بد نبودن

چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن-بیش تر از کسی تجربه داشتن

بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

 

پول بالای چیزی دادن-پول دادن و چیزی را خریدن

تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن

دایی قزی-دختر دایی

دلگرمی-اطمینان خاطر-امیدواری

دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون

دوش فروش-ربا خوار

جفتک زدن-نگا. جفتک انداختن

پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن-از حد خود گذشتن

انگشت به دهان-حیرت‌زده-سرگشته

خر تب کرده-به تمسخر به کسی می گویند که در هوای گرم لباس بسیار کلفت بپوشد

بادپا-تند رو-تیز تک

دست نماز-وضو

دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن

پیش کردن گربه-راندن گربه

دود دادن-ضد عفونی کردن-گذاشتن گوشت و ماهی در معرض دود غلیظ برای فساد ناپذیر کردن آن

دست کم گرفتن-کم بها دادن-اهمیت ندادن-حقیر شمردن

خوش خدمتی-خودشیرینی-چاپلوسی

ریزه میزه-ریزه پیزه

این دست و آن دست کردن(وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن)

رد دادن-به غفلت کسی یا چیزی را از زیر دست رد کردن-صرف نظر کردن

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن-حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن

آبجی خاک‌انداز-زن فضول و خبرچین

بروز دادن-فاش کردن-آشکار ساختن-لو دادن

تو ذوق زدن-ناخوشایند بودن-بر خلاف میل کسی سخن گفتن

خط کش-وسیله ای برای زسم خط

پَر دادن-دل و جرات دادن-مفت و مسلم از دست دادن

درمالی-مالیدن آتش روی حقه ی وافور برای کشیدن بقایای تریاک

حساب سازی-خرج تراشی-تقلب در حساب داری

دَم پهن-نوعی انبر دست که نوک پهن دارد

آب سیر-جانور خوش‌رفتار

از رو رفتن(خجالت کشیدن، از میدان به‌در رفتن)
 

دست خوش !-آفرین

دو پا داشتن، دو پا هم قرض کردن-به چابکی گریختن

دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد

چرخ خوردن-به دور خود چرخیدن

زیر سبیلی در کردن-زیر سبیل در کردن

به چپ چپ-فرمان نظامی برای گردش به چپ

خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس

اَل اَمان-زینهار-پناه بر خدا

پر ادعا-متکبر-از خود راضی-قمپز در کن

زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن

پُکیدن-ترکیدن

اُمُل-عقب‌افتاده-قدیمی

از بی‌کفنی زنده بودن(بی‌نهایت فقیر و نیازمند بودن)

 

روده درازی-پرحرفی-وراجی

افتادگی(پریشانی، احتیاج)

الکی-بی‌هوده-بی‌خود-دروغکی

خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن

زیر شال کسی قرص شدن-شکم کسی سیر بودن

بی امان-پیگیر-دائم-پیوسته

دست به دست مالیدن-تردید نشان دادن-هیچ کاری نکردن

زاق-چشم زاغ چشم

 

خبر داغ-خبر بسیار مهم

این کلاه آن کلاه کردن(قرضی را با قرض دیگری پرداختن، از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن، کلاه تقی را سر نقی گذاشتن)

جِر آمدن-اوقات تلخ شدن-زیر مقررات بازی زدن

چیله-هیرم-خاشاک

پیزری-پوشالی-بی ارزش و بی مصرف

پیله کردن دندان-ورم کردن لثه

پل زدن-در کار کسی مانع ایجاد کردن-رابطه ی دو کس را به هم زدن-روز میان دو تعطیل را تعطیل کردن

تن خواه-پول نقد-زر و مال

چرخ زدن-گردش کردن-به عنوان تفریح یا تماشا حرکت کردن

بیراهه-راه میان بر ولی دشوار

 

پیزر در جوال گذاشتن-در فریبکاری مهارت داشتن

 

خبرکشی کردن-سخن چینی کردن

خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام

ادا اصول-ادا اطوار

ازخداخواسته-آرزومند-مشتاق

از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن

از ته دل(از سر صدق و صفا)

پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن

درد دل-غم و اندوه درونی

بیلاخ نشان دادن-حرف طرف را باور نکردن-شیشکی بستن

خرد و خاکشیر-ریز ریز و ذره ذره شده-از پا درآمده

خشکه پز-نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی-قندی-شیرمال-پنجه ای و مانند آن ها می پزد

چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت

بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن

به حق پیوستن-مردن

 

خصوصی-مقابل عمومی

خاک اره-ریزه های چوب که پس از اره کردن آن بر زمین می ریزد

خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت

چارک-یک چهارم

تیغ زن-کلاه بردار-گوش بر

چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه

زیر جامه-زیر شلواری

تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن

الم‌شنگه(هیاهو، آشوب، جنجال، داد و قال)

دو به هم اندازی-فتنه انگیزی-سخن چینی
تپه گذاشتن-بول کردن

آینه‌ی زانو(برآمدگی زانو)

دهن بین-آن که به گفته ی این و آن عمل می کند

تاریک خانه-اتاق تاریک برای ظهور و چاپ فیلم

پینه-وصله-پوست سخت شده

بای بسم الله-اول کاری-آغاز چیزی

اوضاع احوال-وضع و حال

چنگ انداختن-چنگ زدن

تبانی کردن-پنهانی پیمان بستن-ساخت و پاخت

آلنگ دولنگ-چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند

خاکشیر مزاج-غلامباره-سازگار با هر جریانی

زغال اخته-میوه ای از زیتون کوچک تر و ترش مزه

ریز بافت-پارچه یا فرش طریف

پیش پا افتاده-کم ارزش-حقیر-معلوم-آشکار

پیش کردن-راندن به جلو

زجرکش کردن-به زجر و شکنجه کشتن

چشته خور-کسی که پس از یک بار کمک گرفتن همیشه توقع کمک دارد

تخته کردن-تعطیل کردن-بستن-از رونق و اعتبار انداختن
آزار داشتن-انجام کاری به قصد اذیت دیگری-کرم داشتن

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

بیا برو-رفت و آمد بسیار-معاشرت فراوان

بد آب و رنگ-نازیبا-بی رونق-بی جلوه

خودسر-گستاخ-سرکش

دُم لابه-چاپلوسی-تملق

دریافتی-حقوق

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

رقاصی کردن-کارهای ناشایست و سبک کردن

افتادن به گردن کسی-به کسی تحمیل شدن
بز بیاری-بد شانسی-بد بیاری
از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن(کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن)
داد کشیدن-عصبانیت و خشم نشان دادن

چاخان کردن-دروغ گغتن-چُسی آمدن

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

چانه لغ-نگا. چانه شل

به قدر پشت خاک انداز-بسیار کوچک و محقر

چاییدن-سرما خوردن-زکام کردن
از پشت خنجر زدن-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن

رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن

 

اسپند روی آتش بودن-سخت نگران و دلواپس بودن-آرام و قرار نداشتن

بار آمدن-تربیت شدن-به روشی عادت کردن
زمین زدن-به زمین انداختن چیزی یا کسی-شکست دادن حریف در کشتی-سبب پایین آمدن بهای چیزی شدن

خاصه-خان لقب آرایشگر شاهان قاجار

پول سر راهی-پولی که بزرگ تر ها به هنگام سفر به زیردستان یا کوچک تر ها می دهند

اشک کوه(یاقوت، لعل)

پنبه از گوش در آوردن-از غفلت در آمدن-هوشیار شدن

آشوب شدن دل(دچار تهوع شدن)

از جیب خوردن-در آمد نداشتن-از بس‌انداز خرج کردن

زالو-آدم سمج

دم به خمره زدن-باده گساری کردن-شراب خوردن

جادو و جنبل-دعاهایی که برای قضای حاجات یا دفع بیماری و از این قبیل می خوانند

خر گردن-گردن کلفت-بی عار

 

چرک و خون-چرک آلوده به خون

جیغ جیغو-اهل داد و فریاد-پر سر و صدا

دم خود را روی کول گذاشتن-گریختن-شکست خورده رفتن

آروغ بی‌جا زدن-نابه‌جا سخن‌گفتن-نسنجیده کاری کردن

توپ در کردن-توپ انداختن

پا به دو گذاشتن-به سرعت فرار کردن

حواله ی روی یخ-نگا. حواله ی سر خرمن
تامین آتیه-پیش بینی و اندوخته برای زندگی آینده

پشت دستی-ضربه ای به عنوان تنبیه به پشت دست بچه

 

دروازه-دروازه مانندی در دو سوی میدان فوتبال-گُل

تشر زدن-سرزنش کردن با فریاد-توپیدن

چَه چَه-صدای بلبل

جگر گوشه-فرزند

پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن

افقی برگشتن-شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن

بند تنبانی-سست و رکیک-مزخرف و بی ارزش

پَخ دار-چیزی که تیزی لبه های آن گرفته شده باشد

آبکی-بی‌ارزش-از روی بی‌علاقگی
دلال بازی-به شیوه دلالان از راه مبالغه و دروغ کاری را بزرگ جلوه دادن-واسطه گری

بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است

پُخی بودن-کاره ای بودن-مهم بودن

از سکه افتادن-ار رونق افتادن-از دست دادن زیبایی

چپ و راست کردن-زیر و رو کردن-مشت باران کردن

خاص و خرجی-ممتاز و معمولی

 

زیر لفظی-هدیه ای که پس از بله گفتن به عروس می دهند

تب کردن خر-پوشیدن لباس ضخیم در هوای گرم

تاکسی تلفنی-نوعی تاکسی که تلفنی درخواست می شود

زبان پس قفا-نوعی گل است

تو سری زدن-تحمیل عقیده با دشنام و اهانت

پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود

چین و چوروک-چین و شکن

از آب روغن گرفتن-از هر اتفاقی بهره برداشتن

پشت سر کسی حرف زدن-در غیاب کسی از او بد گفتن

دالنگ و دلونگ-صدای زنگ چارپایان