فصل اول
مقدمه
فصل اول
مقدمه
1-2 بیان مسأله
باقلا (Vicia faba L.)، یکی از حبوبات مهم که بهعنوان منبع غنی از پروتئین (به طور متوسط 4/23 درصد) در تغذیه انسان به کار میرود و علاوه بر این با دارا بودن پتانسیل تثبیت نیتروژن میتواند نقش اساسی در افزایش حاصلخیزی خاک داشته باشد. حداکثر عملکرد این گیاه به اجزای عملکرد آن، از قبیل تعداد شاخه، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف و وزن دانه بستگی دارد. اجزای عملکرد تحت تأثیر مدیریت (انتخاب تاریخ کاشت مناسب، کوددهی، آبیاری، کنترل آفات، بیماریها و..)، ژنوتیپ و محیط قرار میگیرند (رحیمیکاریزکی، 2011). انتخاب تاریخ کاشت مناسب جهت دستیابی به بیشترین عملکرد دانه در باقلا از عوامل بسیار مهم است. باقلا شرایط مرطوب و سرد را میپسندد و هوای گرم و خشک به محصول آسیب میرساند و از طرفی گرمای زیاد سبب ایجاد اختلالات رشد جنین، ریزش گلها و کاهش تعداد دانه در غلاف باقلا میشود. در نتیجه تاریخ کاشت باید طوری تنظیم گردد که دوره گلدهی و روند پر شدن دانه با افزایش دمای هوا در آخر فصل مصادف نباشد (اوپلینجر و همکاران، 2000). از طرفی تاریخ کاشت باید به گونهای تعیین گردد که گیاه زمان لازم برای جوانهزنی، رشد، تولید گل، دانه و تطابق زمان گلدهی با درجه حرارت مطلوب را داشته باشد و از حداکثر نور و درجه حرارت مناسب استفاده نماید و کیفیت محصول نیز مطلوبتر گردد (سهرابی، 1370).
تاریخ کاشت مطلوب باعث میشود که طول دوره رشد گیاه بیشتر شود. بنابراین گیاه از حداکثر عوامل محیطی استفاده خواهد کرد و بالاترین شاخص سطح برگ را تولید میکند. این امر باعث افزایش تولید گل و غلاف در بوته میشود، در نتیجه گیاه فرصت کافی برای استفاده از مواد فتوسنتزی ساخته شده و ذخیره آن در اندامهای خود پیدا میکند. از طرفی دیگر دوره گلدهی، دانه بستن و رسیدگی فیزیولوژیک گیاه به دوره تنش دمایی برخورد ننموده و عملکرد در واحد سطح بیشتر میشود (آبروش، 1389). در کشت زود هنگام باقلا ممکن است پس از جوانهزنی و رشد به سرمای اوایل فصل برخورد کند و این مساله علاوه بر احتمال خطر سرمازدگی کاهش عملکرد را به همراه داشته باشد و از طرف دیگر کشت دیرهنگام نیز به فصل گرما برخورد نموده و در نتیجه گلدهی با درجه حرارت بالاتر از حد مطلوب روبرو و کاهش شدید عملکرد را در برخواهد داشت. به طور کلی دما یکی از عوامل مهمی است که بر رشد زایشی و رویشی گیاهان تأثیر میگذارد. در هنگام تنش گرما ریزش گل یکی از عوامل کاهش دهنده تولید محصول است. دلایل متعددی را برای ریزش گل در هنگام تنش گرما ذکر کردهاند که یکی عدم لقاح و دیگری تحت تأثیر قرار گرفتن پخش مواد فتوسنتزی است (دانشمند و منوچهریکلانتری، 1387). لذا تعیین بهترین تاریخ کاشت برای رسیدن به حداکثر عملکرد دانه از اهمیت فراوانی برخوردار است که باید در زراعت باقلا مورد توجه قرار گیرد.
علاوه بر این برای دستیابی به حداکثر محصول، وجود عناصر غذایی به مقدار لازم و متعادل در محیط پراکنش ریشه این گیاه ضروری است. کمبود عناصر پر مصرف مانند فسفر و پتاسیم در محل رویش گیاه در رشد و مقدار تثبیت نیتروژن تاثیر نامطلوب دارد (صباغ پور، 1374). برخی مطالعات نشان دادهاند که حبوبات بیشتر از سایر گیاهان قادرند از فسفر غیر قابل دسترس در خاک استفاده کنند (کوچکی و بنایان، 1376 ). فسفر در خاک به دو صورت آلی و معدنی یافت میشود که شکل معدنی آن به صورت انواع کانیهای مختلف شامل ترکیبات کلسیم، آهن، آلومینیوم، فلور و شکل آلی آن به صورت ترکیبات فیتین، فسفولیپدها و اسیدهای نوکلئوتیک است (نوتیال، 2000). در سطح سلولی آنچه اهمیت فسفر را نشان میدهد ناقلهای انرژی مانند آدنوزینتریفسفات (ATP) است که حاوی فسفات ملکولی است که با آزاد کردن هر فسفات مقدار مشخصی انرژی آزاد میکند و فعالیتهای سلولی را از نظر انرژی تأمین مینماید. مصرف فسفر علاوه بر تأثیر در مراحل توسعه ریشه و شاخهزایی در مراحل زایشی و پرشدن دانه نیز بسیار مؤثر است (مدنی و همکاران، 1389). بهطور کلی تنش دمایی از جمله عواملی است که میتواند خصوصیات مرفولوژی، آناتومی، فنولوژی و بیوشیمیایی گیاه را تحت تأثیر قرار دهد.
تاریخ کشت باقلا اواسط آبان ماه است اما به دلیل کشت محصولاتی مانند ذرت، صیفیجات و برنج در منطقه اهواز در تیر و مرداد ماه، و برداشت آنها در آبان ماه فرصت برای آماده سازی زمین و کشت باقلا فراهم نشده و کشت محصول با تعویق مواجه میگردد که ممکن است به آذر ماه موکول شود. از طرفی کشت در آذرماه با تنش گرمایی آخر فصل برخورد نموده و این امر باعث افت عملکرد میگردد. در این پژوهش سعی بر آن بود که با بررسی تاثیر میزان کود فسفر بر درصد پوشش سبز و عملکرد دانه باقلا، دامنه مقاومت این گیاه به تنش گرمایی بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.
بنابراین با توجه به اهمیت گیاه باقلا از لحاظ میزان پروتئین و موارد مصرف آن و همچنین کشت و قرار گرفتن در تناوبهای مختلف در منطقه خوزستان لزوم انجام مطالعات مختلف در جهت بهبود مدیریتهای زراعی آن، تنظیم عناصر و تطابق درجه حرارت مورد نیاز گیاه با درجه حرارت مناسب محیط را افزایش داده است. بر همین اساس این پژوهش با توجه به نیاز مطالعاتی منطقه و ارائه روشهای مدیریتی بهتر با اهداف و فرضیههای زیر طراحی و اجرا شد.
1-3 فرضیات
تنش گرمای ناشی از تاریخ کاشت دیرهنگام موجب کاهش عملکرد میشود.
تأمین میزان مناسب و کافی کود فسفر میتواند باعث افزایش عملکرد و اجزای عملکرد باقلا شود.
تأمین میزان مناسب و کافی کود فسفر میتواند کاهش عملکرد ناشی از تاریخ کاشت دیر هنگام را جبران نماید.
1-4 اهداف
تعیین بهترین و مناسبترین تاریخ کاشت باقلا در منطقه باوی
بررسی واکنش اجزای عملکرد باقلا به نوسانات درجه حرارت با تغییر تاریخ کاشت در منطقه باوی
بررسی تأثیر مقادیر مناسب و کافی کود فسفر بر عملکرد دانه باقلا در شرایط تنش گرمایی
فصل دوم
مروری بر پیشینیه موضوع
فصل دوم
کلیات و مروری بر پژوهشهای انجام شد
2-1 کلیات باقلا
2-1-1 اهمیت باقلا
گیاهان خانواده بقولات به دلیل نقشی که در چرخه کلی نیتروژن اتمسفری به فرم تثبیت شده (آمونیوم، نیترات و نیتروژن آلی) ایفا میکنند از لحاظ اکولوژی و کشاورزی اهمیت زیادی دارند. باقلا یکی از محصولات ارزشمند تیره لگومها است که میتواند به عنوان یک محصول اصلی در تناوبهای غلات و حبوبات، کشت مخلوط و یا گیاه فیمابین در سیستمهای مختلف زراعی مورد استفاده قرار گیرد (هاوتین و هبلثویت، 1983) و از طرفی به دلیل همزیستی با باکتری Rhizobium leguminosarum نقش مهمی در حفظ حاصلخیزی خاک در سیستمهای کشاورزی دارد (گراهام و وانسی، 2000). باقلا یکی از حبوبات عمده در بسیاری از کشورهای جهان به شمار میرود که به صورت دو منظوره در تغذیهی انسان و دام مورد استفاده قرار میگیرد (موسوی و همکاران، 1389). دانههای آن به علت پروتئین بالا، نشاسته، سلولز و مواد معدنی برای تغذیۀ انسان و دام با ارزش تلقی میشود (هاسیس فروگولاری، 2000) چرا که در تغذیهی انسان، حدود 22 درصد پروتئین گیاهی، 32 درصد چربی و 7 درصد کربوهیدرات از حبوبات تامین میشود. همچنین، در تغذیهی دام، حدود 38 درصد پروتئین گیاهی، 16 درصد چربی و 5 درصد کربوهیدرات از این منبع تامین میگردد. از نظر تغذیهای، دانهی حبوبات با دارا بودن حدود 18 تا 32 درصد پروتئین در مقایسه با پروتئینهای حیوانی، در رژیم غذایی مردم به ویژه افراد کم درآمد اهمیت زیادی دارد (موسوی و همکاران، 1389). پس میتوان گفت باقلا بخش اعظمی از نیاز پروتئینی انسان و دام را میتواند تامین کند. جداول شماره 2-1 و 2-2 مهمترین ترکیبات تشکیل دهنده و میزان اسیدهای آمینه ضروری در دانه باقلا را نشان میدهد (پارسا و باقری، 1387).
جدول2-1 ترکیبات تشکیل دهنده و عناصر موجود در 100 گرم دانه خام و پخته باقلا (پارسا و باقری، 1387)
نوعمصرف انرژی (کیلوکالری) چربی
(گرم) پروتئین (گرم) کربوهیدرات
(گرم) فیبر
(گرم) سدیم
(میلیگرم) کلسیم
(میلیگرم) آهن
(میلیگرم)
خام 380 2 26 58 26 13 103 70/6
پخته 110 0 8 20 5 6 36 5/1
جدول 2-2 میزان اسیدهای آمینه ضروری دانه باقلا (برحسب درصد) (پارسا و باقری، 1387)
ایزولوسین لوسین لایسین متیونین سیستئین فنیلآلانین تیروزین ترئونین والین
4 1/7 5/6 7/0 8/0 3/4 2/3 4/3 4/4
2-1-2 تولید باقلا در جهان و ایران
باقلا با سطح زیر کشت 9/2 میلیون هکتار از مهمترین بقولات دانهای دنیا به شمار میرود. این گیاه در خاورمیانه، چین و حتی نقاطی از اروپا و استرالیا به عنوان منبع پروتئینی در تغذیه انسان و دام مورد توجه است. به طوری که تقاضا برای این گیاه با توجه به افزایش جمعیت و کاهش دسترسی به سایر منابع پروتئینی رو به افزایش است (تورپین و همکاران، 2002). کشور چین با 53 درصد سهم کل تولید جهانی در مقام اول قرار دارد و ایران نیز با تولید بیش از 46 هزار تن باقلا در سطح 36 هزار هکتار، مقام دوازدهم تولید این محصول را در جهان به خود اختصاص میدهد و البته کشورمان با برداشت 3/1 تن در هر هکتار باقلای خشک 500 کیلوگرم در هکتار از میانگین عملکرد جهانی کمتر است (بینام، 2011). عملکرد سبز باقلا در کشور به طور متوسط 18-15 تن در هکتار است (نجفی، 1382). مناطق عمده کشت آن در ایران شامل گلستان، خوزستان، مازندران و هرمزگان میباشد. استان خوزستان با سطح زیر کشت حدود 4000 هکتار یکی از مناطق عمده کشت و تولید باقلا در کشور است (قنبریبیرگانی و همکاران، 1382).
2-1-3 گیاهشناسی
باقلا با نام علمی Vicia faba از خانواده بقولات (Leguminoseae) که در تقسیم بندی در رده نهاندانگان (Angiosperms)، طبقه دو لپهایها (Dicotyledon)، زیر طبقه جدا گلبرگها (Dialy petale) راسته لگومینلز یا روزالز (Leguminoles/Rosales) است. تیره بقولات (Leuminosea) و زیر تیره پروانهواران یا پروانهآسا (Papilionaceae/ Fabaceae) قرار دارند (خداپناه، 1376). هیچ تلاقی موفقی بین این گونه و دیگر گونههای جنس Vicia انجام نشده است. گرچه سایر گونههای این جنس دارای تلاقیپذیری خوبی با یکدیگر هستند. با این حال این گونه مستقیماً در جنس Vicia قرار داده شده است تنها خصوصیت مورفولوژیکی که باقلا را از دیگر گونههای Vicia متمایز میکند، فقدان پیچک است و نیز از نظر ناف، که در گوشه راست دانه واقع شده است. به طور کلی چهار گروه رقم متمایز شده است (پارسا و باقری، 1387 ).
Majo: باقلا با بذر پهن و درشت، متوسط طول 5/2 سانتیمتر (معروف به broad bean)
Equina: باقلای علوفهای، اندازه دانه متوسط، میانگین ظول دانه 5/1 سانتیمتر (معروف به horse bean )
Minor: با دانههای گرد و کوچک به طول حدود 1 سانتیمتر (معروف به field bean )
Paucijuga: با کمتر از چهار برگچه در هر برگ.
2-1-4 مورفولوژی باقلا
باقلا گیاهی یک ساله و علفی است که جوانهزنی بذر به صورت هیپوجیل (لپهها زیر خاک) است. ساقهها چهار گوش و توخالی به ارتفاع 180-30 سانتیمتر که نیاز به قیم ندارد، سیستم ریشهای قوی و منشعب که تا یک متر در خاک نفود میکند (هاشمآبادی و صداقتحور، 1385 ). برگها آن متناوب و مرکب بوده و برگچهها 6-2 عدد، بیضوی تا کشیده و به ابعاد 10-3 سانتیمتر طول و 4-1 سانتیمتر عرض است. گلهای آن به رنگ سفید کدر با لکههای ارغوانی درشت بوده و گل آذین کوچک، محوری با دمگل کوتاه و با 6-1 گل است. غلاف های آن شبه استوانهای تا پهن، در ارقام زراعی به طول 10-5 سانتیمتر میباشد. بذور از نظر شکل و اندازه بسیار متنوع بوده و از کتابی تا کروی وجود دارد. طول بذور حدود 2/6-1 سانتیمتر و به رنگ سفید، سبز، براق، قهوهای، ارغوانی یا سیاه میباشد. باقلا حدود 45-30 درصد دگرگشنی دارد و حشرات نقش اصلی را در دگرگشنی برعهده دارند (پارسا و باقری، 1387).
2-1-5 بومشناسی باقلا
دامنه کشت این گیاه وسیع بوده و از 9 درجه تا بیش از 40 درجه عرض شمالی و از نزدیک سطح دریا تا بیش از 2000 متری سطح دریا گسترده شده است. دمای کمتر از 10 درجه سانتی گراد موجب افزایش تعداد روزهای جوانهزنی در باقلا خواهد گردید. باقلا میتواند دمای 4- درجه تحمل کند و در دمای 7- درجهسانتیگراد از بین خواهد رفت. برای به دست آوردن محصول خوب در طول مدت رویش به طور معمول نیاز به 18 تا 28 درجه سانتیگراد حرارت است. اگر در زمان گلدهی درجه حرارت بیشتر از این افزایش یابد باعث ریزش گلها و عدم تلقیح میگردد. باقلا در مقایسه با سایر گونههای حبوبات نسبت به خشکی حساسیت بیشتری نشان میدهد و در شرایط دیم به 600 تا 1000 میلیمتر بارندگی با پراکنش مناسب در طول رویش نیاز دارد. رژیم حرارتی 20 درجه سانتیگراد در روز و 15-10 درجه سانتیگراد در شب موجب تسریع گلدهی میشود (سرپرست، 1384). نوروزی و وزین (2011) طی مطالعهای دمای پایه (صفر فیزیولوژیک) باقلا را بین 5/0 – 5/1 درجه سانتیگراد گزارش نمودند. باقلا نسبتاً روز بلند، مقاوم به سرما و محصول فصل خنک است. حداقل دمای خاک برای جوانهزنی بذر 2 تا 3 درجه سانتیگراد است (هاشمآبادی و صداقت حور، 1385). در هوای سردی که گونههای دیگر لگوم و شبدرها به خواب میروند رشد کرده اما نسبت به گرما متحمل نیست )ساتل و همکاران، 1998) و گرمای زیاد در این گیاه موجب اختلالات رشد جنین، ریزش گلها و کاهش تعداد دانه در غلاف میشود (پیوست، 1381). این گیاه ممکن است نیتروژن مورد نیاز خود را تهیه و وضعیت نیتروژن خاک را برای محصولات بعد از خود در تناوب بهبود بخشد و میتواند در محدوده زیادی از خاکها، از لومی تا رسی و تحت شرایط زهکشی متفاوت رشد کند (زاپاتا و همکاران، 1987). گیاه باقلا نسبت به دورههای طولانی مدت اشباع خاک از آب مقاوم نیست و در این شرایط، به طور معنیداری، عملکرد آن کاهش مییابد. اگر چه در pH پایین ممکن است توسعه گرههای ریشه در باقلا کاهش یابد و از تبدیل نیتروژن اتمسفری به فرمهای قابل دسترس گیاهان جلوگیری کند، اما به طیف وسیعی از pH (3/8 – 5/4) مقاوم است و pH بهینه برای آن حدود 7 میباشد (ساتل و همکاران، 1998).
2-2 اهمیت تاریخ کاشت
از آنجایی که گیاهان در شرایط آب و هوایی متفاوت، مراحل رشدی خود را با سرعتهای متفاوتی طی میکنند کشت در تاریخهای مختلف موجب میشود که گیاه مراحل رشد و نمو خود را در شرایط آب و هوایی متغیر بگذراند که باعث بروز تغییرات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی در گیاه و بروز نوسانات در عملکرد کمی و کیفی آنها خواهد شد ( مدیرشانچی، 1371 ). هدف از تعیین تاریخ کشت، پیدا نمودن بهترین زمان کاشت رقم یا گروهی از ارقام است به گونهای که مجموعه عوامل محیطی حادث در آن زمان، برای سبز شدن، استقرار و بقای گیاهچه مناسب باشد و هر مرحله از رشد گیاه از شرایط مطلوب برخوردار گشته و با شرایط محیطی نامساعد مواجه نشود (خواچهپور، 1377). به طوری که میتوان گفت یکی از عوامل مهم مدیریت در مزرعه در مورد تمامی گیاهان زراعی، تاریخ کاشت مناسب است. تعیین تاریخ کشت مناسب، راهکاری برای جلوگیری از نوسانات عملکرد و دستیابی به تولید پایدار است.
2-2-1 اثر تاریخ کاشت بر عملکرد
عملکرد در گیاهان زراعی به بخش اقتصادی و ارزشمند گیاه اطلاق میشود که تولید کننده به منظور برداشت این اندام، گیاه را پرورش میدهد (رحیمیان و بنایان اول، 1375). اجزاء عملکرد شامل تعداد بوته، تعداد غلاف در بوته، طول و عرض غلاف، تعداد دانه در غلاف و وزن دانه است. تعیین تاریخ کاشت در باقلا تأثیر زیادی بر روی بیوماس، عملکرد دانه و اجزای آن و صفات مرفولوژیکی گیاه از جمله ارتفاع گیاه، تعداد غلاف، فاصله غلاف از سطح خاک و تعداد شاخه فرعی دارد و با تاخیر تاریخ کاشت کلیه این صفات کاهش مییابد (لیپورت و همکاران، 2005،کنفالون و همکاران، 2010). پوما و همکاران (1990) طی گزارشات خود دریافتند تاخیر در کاشت، تعداد گره، تعداد غلاف و تعداد دانه در بوته را کاهش میدهد. به طوری که تاخیر در کاشت بعلت کوتاهی دوره رشد و خصوصا دوران پرشدن دانه میتواند منجر به کاهش وزن صد دانه در بوته گردد (رضوانیمقدم و صادقیثمرجان، 1384). از طرفی پزشکپور (1381) بر افزایش تعداد دانه در گیاه با انجام کشت زودهنگام تأکید نموده و اظهار داشت که کشت زود هنگام بعلت فرار از خشکی آخر فصل و شرایط مساعد رطوبتی در ابتدای فصل میتواند منجر به افزایش تعداد غلافها و تعداد دانه در بوته گردد. پیلبیم و همکاران (1990) نتیجه گرفتند که تأخیر در کاشت باقلا عملکرد محصول را کاهش خواهد داد و در صورتی که اگر تاریخ کاشت جلو بیافتد وزن خشک اندامهای هوایی تا تشکیل اولین غلاف، افزایش خواهد یافت. فارق صالح و عثمان عجیب (1987) بیان داشتند که کاشت در آبان در مقایسه با کاشت در مهر، عملکرد بیشتری در برخواهد داشت. از طرفی آنها معتقدند تاریخ کاشت دیرتر به طور معنیداری شیوع انواع بیماریها را کاهش میدهد.
خلیل و همکاران (2010) گزارش کردند با تأخیر در کاشت باقلا در شرایط آب و هوایی پاکستان، تعداد روز از کاشت تا سبز شدن افزایش یافت. همچنین کاشت زود هنگام باقلا به دلیل درجه حرارت بالا در زمان کاشت، درصد سبز شدن بذور باقلا را افزایش داد. عملکرد بالای محصول کاشته شده در اوایل فصل رشد به این دلیل است که گیاه از دوره رشد طولانیتری برخوردار بوده و همچنین از آب و مواد غذایی استفاده بهتری میکند. علاوه بر این تأخیر در کاشت باقلا تعداد غلاف در بوته را کاهش داده در نتیجه عملکرد کاهش مییابد ( ساحیل و همکاران، 2008 ). در مطالعهای با بررسی اثر سه تاریخ کشت (7 آذر، 24 آذر و 17 دی)، مشاهده شد، که تاریخ کاشت 7 و 24 آذر اختلاف کمی با هم دارند و بیشترین تعداد غلاف در بوته در تاریخ کاشت اول ( 7 آذر) و کمترین آن در تاریخ کاشت سوم ( 27 دی) به دست آمد، علاوه بر این همچنین در این آزمایش نتایج مقایسه میانگین نشان داد که بیشترین وزن دانه در تاریخ کاشت اول ( 7 آذر) و کمترین وزن دانه در تاریخ کشت سوم (17 دی) به ترتیب با 27/1 و 09/1 گرم حاصل شد (حسن زاده و همکاران، 1392).
وزن دانه یکی از اجزای مهم عملکرد به شمار میرود و تحت تأثیر ساختار ژنتیکی گیاه، شرایط محیطی و اثر متقابل آنها قرار میگیرد، که از دو جزء سرعت پر شدن دانه و دوره پر شدن دانه تشکیل شده است (رحیمیکاریزکی، 2011). چون در تاریخ کاشت اول نسبت به تاریخ کاشت سوم دوره پر شدن دانه طولانیتر بود، بنابراین به دلیل عدم تفاوت معنیدار از نظر تعداد دانه در غلاف در تاریخ کاشتهای مختلف، تخصیص ماده خشک به تکدانه افزایش یافت که این امر دلیلی بر افزایش وزن دانه در تاریخ کاشت اول نسبت به سایر تاریخ کاشتها میباشد. با بررسی مقایسه میانگین عملکرد دانه، در تاریخهای مختلف کاشت، بیشترین عملکرد مربوط به تاریخ کاشت 7 آذر با عملکرد 14/361 گرم دانه در مترمربع و کمترین عملکرد دانه مربوط به تاریخ کاشت 17 دی با عملکرد 15/217 گرم در مترمربع بود. عملکرد پایین ممکن است به دلیل آب و هوای سرد در آذر ماه باشد که مانع از رشد طبیعی، فعالیت فتوسنتزی و فعالیت ریزوبیومها میشود. همچنین سطح برگ کافی برای جذب اشعه خورشیدی و تبدیل آن به انرژی شیمیایی تولید نمیشود. در این آزمایش مشخص شد که بین تاریخهای کاشت مختلف میزان عملکرد بیولوژیک متفاوت بوده و حداکثر عملکرد بیولوژیک مربوط به تاریخ کاشت 7 آذر با 08/704 گرم در مترمربع بود و با تأخیر در کاشت مقدار آن کاهش یافت از طرفی حداکثر شاخص برداشت مربوط به دو تاریخ کاشت، 7 آذر و 24 آذر بود. کاهش بیوماس، عملکرد دانه و اجزای آن با تأخیر در کاشت توسط کنفالون و همکاران (2010) نیز گزارش شده است.
صادقی و همکاران (1384) گزارش کردند که تأخیر در کاشت ارقام ماش به دلیل تولید غلاف بیشتر سبب افزایش عملکرد دانه شد. ولی نخزریقدم و رمرودی (1381) اعلام داشتند که تأخیر در تاریخ کاشت باعث کاهش تعداد غلاف در عدس شده است. آنها علت این کاهش را به کاهش دورهی رشد (به ویژه کاهش رشد رویشی) نسبت دادند. کامل و سلطانی (2000 ) در بررسی اثر تاریخ کاشت بر عملکرد ارقام نخود در استان زنجان نشان دادند که از بین تاریخهای کاشت اول آبان، نیمه دوم اسفند و نیمه دوم فروردین مناسبترین تاریخ کاشت نیمه دوم اسفند ماه بوده است. که علت بیشتر شدن عملکرد در اسفندماه نسبت به کشت پاییزه، احتمالا خسارت سرما یا گسترش علفهای هرز در کشت پاییزه بوده است. میتوان چنین نتیجه گرفت که کاهش تعداد روز تا رسیدگی در صورت کاشت تأخیری ممکن است به دلیل دوره نوری نامطلوب و درجه حرارت بالایی باشد که محصول را مجبور میکند چرخه زندگی خود را سریعتر به اتمام رسانده در نتیجه عملکرد و اجزای عملکرد به شدت کاهش مییابد.
2-3 مکانیسم اثر تنش گرما
به طور کلی مهمترین عوامل کاهش دهنده عملکرد گیاهان زراعی در دنیا، تنشهای زنده و غیر زنده میباشند. تنش عبارت است از هر نیرو یا تاثیر نامطلوبی که به جلوگیری از فعالیت معمول گیاه منجر میشود و شامل تنشهای زنده (علفهای هرز، آفات و بیماریها) و تنشهای غیر زنده یا محیطی (خشکی، غرقابی، گرما، سرما، کمبود و زیاد بودن عناصر غذایی، آلودگیهای گازی و غیره) میباشد (هاپکینز، 1385). تنش گرما غالبا به عنوان حالتی که دما آنقدر گرم و مداوم باشد که خسارت غیر قابل برگشت به فعالیت یا نمو گیاهان وارد کند، تعریف میشود (هال، 1382 و کافی و همکاران، 1388). البته تنش گرما برای حبوبات سرما دوست زمانی حادث میشود که حداکثر دما بیش از 30 درجه سانتیگراد در زمان گلدهی و گرده افشانی باشد و میتوان گفت فرار از این حرارتها یکی از اصول مهم در انتخاب تاریخ کاشت است (پارسا و باقری، 1387). میزان خسارت تنش گرما به نوع گیاه، مدت تنش و همچنین سرعت افزایش درجه حرارت بستگی دارد. هنگامی که درجه حرارت هوا به بالاتر از حد آستانه خسارت افزایش پیدا کند، آسیب آن قطعی است (الخطیب و پلسن، 1999).
تأثیر دما بر میزان تولید محصول و القای ریزش گل میتواند از طریق تأثیر بر تعادل هورمونهای گیاهی تأثیر بر اندامهای زایشی و یا تأثیر بر میزان نحوه توزیع مواد فتوسنتزی در گیاه باشد. گزارشهای متعددی وجود دارد که علت اصلی جوانه نزدن دانههای گرده و پوک و نازا بودن آن را طی تنش گرما، ذخیره نامناسب کربوهیدراتها در دانه گرده میدانند. متابولیسم کربوهیدراتها در بساک و دانه گرده تحت تأثیر دما قرار میگیرد و به همین علت، میزان قندهای احیا کننده دانههای گرده در طی تنش گرما تغییر میکند (دانشمند و منوچهریکلانتری، 1387). تنش گرما باعث اختلال در جوانهزنی، و افزایش مرگ و میر پنجهها، کاهش فعالیت ریشهها، افزایش نسبت هورمون اسید آبسزیک اسید به سیتوکینین، تسریع پیری گیاه (کوبزا و ادواردز، 1987)، کاهش استقرار گیاهان (پیگوک و همکاران، 1984)، افزایش سرعت رشد و نمو، کاهش طول مراحل رشد و نمو و کاهش کلی تعداد و اندازه اندامهای گیاه (میدمور و همکاران، 1982)، کاهش و بازداری تقسیم میوز (ساینی و آسپینال، 1982)، کاهش فتوسنتز و کاهش متابولیسم نیتروژن (الخطیب و پالسن، 1999)، افزایش تنفس (بری و بورجکمن،1980) کاهش ثبات غشاهای تیلاکوئید و سلول (موفات و همکاران، 1990) و بازدارندگی سنتز نشاسته در دانههای در حال رشد (ریجون، 1986) میشود که همه این تغییرات مورفولوژیک و فیزیولوژیک به کاهش عملکرد تحت شرایط تنش گرما منجر میگردد. پس با توجه به گزارشات فوق میتوان گفت تنش گرمایی از مهمترین پدیدههای زیان بخش جوی است که مشکلات بسیاری را برای محصولات کشاورزی ایجاد میکند.
2-3-1 تاثیر تنش گرمایی بر عملکرد
سامرفیلد و رابرتس، 1986 نتیجه گرفتند که بروز گرما طی دوران رشد زایشی، طول دوره پرشدن دانه را کاهش داده و تعداد دانه در نیام و همچنین وزن دانه کاهش پیدا میکند که در نتیجه آن عملکرد دانه دچار نقصان شدیدی میگردد. در این حالت اثر تنش رطوبتی با درجه حرارت ترکیب شده و عملکرد را کاهش میدهد. آنها اظهار داشتند چنانچه نخود در مرحله رشد زایشی به صورت طولانی در معرض روزهای گرم (35 درجه سانتیگراد) قرار گیرد، طول دوره پر شدن دانه، تعداد دانه در غلاف و وزن دانه کاهش مییابد چرا که مواد فتوسنتزی که در دانه ذخیره میشود از سه منبع عمده کربن فتوسنتز جاری برگ و قسمتهای سبز غیر از برگ، حرکت مجدد مواد فتوسنتزی ذخیره شده قبل از گلدهی که بیشترین در ساقه ذخیره میشوند و بالاخره انتقال مجدد مواد فتوسنتزی ذخیره شده موقت در ساقه بعد از گلدهی تامین میشود (گاردنر و همکاران ،1382).
وزن دانه به سرعت و دوام رشد دانه از مرحله گردهافشانی تا رسیدگی فیزیولوژیک بستگی دارد و شدیداً تحت تاثیر شرایط محیطی از جمله دما قرار میگیرد، لذا هر عاملی که طول دوره و یا سرعت پر شدن دانه را تقلیل دهد، منجر به کاهش وزن دانه خواهد شد با افزایش درجه حرارت، سرعت رشد و نمو زیاد میشود و با تسریع رشد و افزایش رشد، اثر کم شدن طول دوره رشد بر تجمع ماده خشک کل و عملکرد اقتصادی گیاه جبران نمیکند. اگر این روند در دوره پر شدن دانه اتفاق بیفتد، کاهش طول دوره پر شدن دانه به وسیله سرعت رشد دانه جبران نخواهد شد، بنابراین دانه چروکیده و در نتیجه وزن نهایی آن کاهش خواهد یافت (رادمهر، 1376). از طرفی مهندسین مشاور کوانتا (1356) گزارش کردند، در صورتی که زمان تشکیل جوانه میوه دهنده پنبه تا گل دهی آن دماهای محیط بالاتر از 35 درجه سانتیگراد باشد، این شرایط نامساعد بوده و سبب ریزش گل و غوزه خواهد شد. در زمان گل دادن نیز وقوع دماهای بیش از 21 درجه در شب باعث تشدید تنفس و کاهش عملکرد میشود. در صورت مساعد بودن رطوبت خاک، گیاه میتواند دماهای 35 تا 40 درجه را نیز تحمل کند، اما تداوم آن باعث کاهش عملکرد میشود. در مورد چغندرقند دماهای بالاتر از 35 تا 40 درجه رشد ریشه و ذخیره قند را متوقف میکند. در مورد گندم، دماهای بالاتر از 30 درجه سانتیگراد باعث محدود شدن فتوسنتز، دماهای 35 تا 40 درجه باعث تسریع تنفس و احتمال کاهش وزن گیاه و دمای بالاتر از 40 درجه گرمای کشنده میباشد. همچنین در مرحله پر شدن دانه دما به میزان 6 درجه سانتیگراد بالاتر از 22 تا 23 درجه سانتیگراد موجب کاهش 10 درصد عملکرد ذرت میگردد ( ویلهلم و همکاران، 1999). در اثر تنش گرما خسارت، به غشای پلاسمای ذرت در برگهای در حال توسعه کمتر از برگهای بالغ است و همچنین سقط نیام با تأخیر در کاشت و برخورد مراحل حساس به گرما افزایش مییابد ( مکگریگور ، 1981) و در صورتی که گیاه ذرت برای مدتی طولانی در معرض درجه حرارت بالا قرار گیرد، بخشهای هوایی آن به سرعت پیر شده و در نتیجه تولید مواد فتوسنتزی قابل جذب دانه، به ویژه در پوششهای گیاهی متراکم کاهش پیدا کرده و دانهها کوچک باقی میمانند که این خود منجر به کاهش عملکرد و کیفیت محصول خواهد شد ( احمدی و میرحاجی، 1391).
موریسون، (1993) نشان داد که دمای بالا منجر به کاهش باروری به دلیل کاهش دانه گرده و مادگی میشود. پیچن، عقیده داشت که حایلهایی بین لوله گرده و تخمک در B. napusوجود دارد، آنزیمهایی برای حل این حایلها و تسهیل در باروری نیاز است که در دمای بالا ممکن است منجر به کاهش فعالیت این آنزیمها و در نهایت کاهش تعداد دانه در نیام شود. تحقیقات نشان میدهند که در کلزا بین لوله گرده و تخمک موانعی وجود دارد که در شرایط عادی، این موانع توسط آنزیمها از میان برداشته میشوند ولی تنش گرما از تولید یا فعالیت این آنزیمها جلوگیری میکند که نتیجه آن کاهش تعداد دانه در خورجین است ( پیچن، 1988).
در مطالعه دیگر در طول دوره پر شدن دانه، یک تیمار از 19 تا 28 درجه و تیمار بعدی را 31 تا 42 درجه سانتیگراد اعمال و مشاهده کردند که تنش گرما موجب کاهش وزن نهایی دانه میشود (فوکار و همکاران، 1998). ناتال و همکاران (1992) برآورد کردند که یک درجه سانتی گراد افزایش درجه حرارتِ حداکثر در ماه جولای که مصادف با گلدهی کلزای تابستانه در غرب کانادا است، کاهش ۴٠٠ کیلوگرم در هکتار عملکرد دانه (حدود ده درصد از کل عملکرد دانه) را به دنبال دارد. چرا که در چرخه زندگی گیاه کلزا، مرحله گلدهی حساسترین مرحله به درجه حرارت بالا است و بروز تنش گرما در این مرحله سبب افت عملکرد دانه میگردد. طی آزمایشاتی دیگر بر روی کلزا دریافتند، اثر تاریخ کاشت بر وزن هزار دانه معنیدار بود و با تأخیر در تاریخ کاشت، وزن دانهها کاهش یافت که علت کاهش وزن دانه در کشتهای دیرهنگام به این دلیل بود که مرحله پرشدن دانه با افزایش شدید درجه حرارت محیط مواجه شده بود. در این رابطه، اعتقاد بر این است که در اثر گرمای زیاد، تنفس شدید شده و میزان مواد متابولیکی ذخیرهای کاهش مییابد. همچنین گرما مکانیسم انتقال مواد فتوسنتزی به دانهها را تحت تأثیر قرار داده و سبب پرشدن ناقص دانهها میگردد ( بیلسبوررو و نورتون، 1984). این پژوهشها نشان میدهند که تنش گرما باعث کاهش تعداد و قابلیت حیات دانه گرده (موریسون ، 1993)، کاهش قدرت جوانهزنی دانه بر روی مادگی (رو و همکاران ، 1992)، کاهش قطر لوله گرده، توقف طویل شدن آن و پیدایش لوله گرده پر پیچ و خم در گلهای گیاه کلزا میگردد (هارپن و همکاران ، 1989).
کاهش نسبت موفقیت گلها در اثر تنش گرما را باید در تغییر فرایندهایی که در آنها دانه گرده، تخمک و تخمدان نقش داشته و نهایتاً جنین (دانه) و میوه (خورجین ) را به وجود میآورند، جستجو کرد. تعداد خورجین و تعداد دانه در خورجین که در مرحله گلدهی تعیین میشوند و از اجزای اساسی عملکرد دانه هستند تحت تأثیر عوامل مختلف از جمله تنشهای محیطی و کمبود مواد فتوسنتزی قرار میگیرند. اندازه دانه در مقایسه با سایر اجزاء عملکرد، کمتر تغییر میکند (مکگریگور، 1981 ). گزارشهای متعددی نیز وجود دارد که نشان دهنده تاثیر دما بر نحوه پخش و توزیع مواد فتوسنتزی در گیاه است. برای مثال، گزارش شده است که مهار تشکیل میوه در دمای بالا در گیاه گوجه فرنگی به دلیل کاهش ارسال مواد فتوسنتزی به جوانه گل است. همچنین گزارش شده که تنش گرما که موجب تحریک ریزش اندامهای تولید مثلی و کاهش محصول در گیاهی مثل گوجهفرنگی میشود، ظرفیت جوانههای گل را برای جذب مواد فتوسنتزی بهشدت کاهش میدهد (الونی و کامی، 1991). در هنگام تنش گرما، ریزش گل یکی از عوامل کاهش دهنده، تولید محصول است. دلایل متعددی را برای ریزش گل در هنگام تنش گرما ذکر کردهاند که عدم لقاح و تحت تأثیر قرار گرفتن پخش مواد فتوسنتزی از آن جملهاند. گزارش شده است که کاهش میزان کربن در جوانههای گل تحت تنش گرما به علت کاهش تثبیت دی اکسیدکربن یا کاهش انتقال مواد فتوسنتزی نیست، بلکه میتواند به علت تغییر در نحوه پخش مواد فتوسنتزی باشد (دینر و رودیچ، 1985).
2-3-2 تاثیر تنش گرمایی بر میزان نیتروژن دانه
از آنجایی که انتقال مجدد نیتروژن از اندامهای رویشی به دانه، سهم بسزایی در میزان پروتئین دانه ایفا میکند، بنابراین توزیع نیتروژن ذخیره شده در اندامهای رویشی و انتقال آن به دانه در شرایط تنش گرمای پایان فصل دارای اهمیت زیادی است. نتایج برخی از پژوهشها نشان دادهاند که اگر چه وزن و عملکرد دانه در شرایط تنش گرما کاهش مییابد، اما کاهش دوره پرشدن دانه از مواد کربوهیدراتی باعث افزایش نسبت پروتئین به کربوهیدرات دانه میشود (طاهیر و همکاران، 2008).
2-4 اهمیت فسفر
در تغذیه معدنی حبوبات، فسفر مهمترین عنصر محسوب میشود. زیرا در فعالیتهای متابولیکی متعددی شرکت دارد و لذا به نظر میرسد کمبود آن عامل اصلی کمی عملکرد باشد. در بقولات، فرایند تثبیت نیتروژن به انرژی ATP زیادی نیاز دارد و برای احیای یک مول N2 به NH4، حدود 21 مول ATP لازم است . به همین خاطر کمبود فسفر محلول در خاک یک عامل محدود کننده مهم برای بقولات محسوب میشود. افزایش مقدار فسفر موجب افزایش تعداد گرههای موثر در گیاه میشود و به تبع آن کارایی تثبیت زیستی نیتروژن بهبود مییابد (پارسا و باقری، 1387). این عنصر در نقل و انتقالات انرژی در فرایندهای متابولیسمی گیاه، تقسیم سلولی، ساختمان فسفولیپدهای دیواره سلولهای گیاهی، توسعه قسمتهای زایشی گیاه، رشد و تکامل ریشههای فرعی و همچنین در تشکیل و انتقال موادی همانند قندها و نشاسته در گیاه شرکت مینماید (حامدا و همکاران، 2006). مهمترین تاثیر فسفر در توسعه سیستم ریشهای و پنجهزنی است همچنین این عنصر در تشکیل بذر نقش اساسی دارد و به مقدار زیادی در بذور یافت میشود و عامل زودرسی گیاهان محسوب میشود. (بناری، 1389 به نقل از قول خلدبرین و اسلامزاده). مدحج و فتحی (1387) نیز اظهار داشتند وجود این ماده سبب رشد و تولید ریشههای قوی و استحکام نباتات در دوره زندگی و افزایش کیفیت دانهها میشود. همچنین مقاومت گیاهان در برابر خشکی افزایش داده و سرانجام گیاه زودرس میگردد. گیاه مقدار فسفر مورد نیاز خود را از طریق گسترش و توسعه سیستم ریشه جذب مینماید. بدیهی است بین تراکم و فعالیت ریشه و مقدار جذب رابطه مثبتی وجود دارد و تارهای کشنده نقش عمدهای را در جذب فسفر ایفا میکند.
موسسه تحقیقات آب و خاک بر اساس مجموع پژوهشهای انجام شده در کشور، حد بحرانی فسفر قابل استفاده برای حبوبات را به شرح جداول 2-3 و 2-4 زیر ارائه کرده است (پارسا و باقری، 1387).
جدول 2-3 حد بحرانی فسفر در حبوبات (پارسا و باقری، 1387)
محصول فسفر قابل استفاده
(میلیگرم در کیلوگرم)
حبوبات 12
مواد آلی بیش از 1٪
حبوبات 14
مواد آلی کمتر از 1٪
جدول 2-4 توصیه کودی برای کشت حبوبات (پارسا و باقری، 1387)
فسفر قابل جذب
(میلیگرم در کیلوگرم) سوپر فسفات تریپل
(کیلوگرم در هکتار)
5˂ 150
10-5 100
15-10 50
15˃ 0
2-4-1 علائم کمبود فسفر
به طور کلی علائم کمبود فسفر به روشنی کمبود نیتروژن نیست و بنابراین ممکن است از این جهت تشخیص آن مشکل باشد. در کمبود فسفر رشد قسمتهای هوایی و ریشه هر دو متوقف میشود و برگها به علت افزایش تشکیل آنتوسیانین، رنگ ارغوانی در آنها نمایان میشود همچنین برگهای مبتلا به کمبود فسفر، در مقایسه با گیاهان طبیعی رنگ سبز تیرهتری دارند. از نوک به تدریج میمیرند و این وضع به طرف قاعده برگ پیش روی مینماید (بناری، 1389). عوامل متعددی از جمله پیاچ ، درصد آهک، کلسیم محلول، هدایت الکتریکی، مقدار نوع رس، خاکهای تسطیح شده، فشرده یا متراکم شدن خاک، دمای بالای خاک و میزان مواد آلی خاک میتوانند بر تثبیت فسفر در خاک موثر باشند (بهبهانی، 2010). بنابراین با تثبیت این عنصر در خاک، جذب آن با مشکلات اساسی روبرو شده و تعادل تغذیهای گیاه برای رسیدن به عملکرد مطلوب به هم میخورد.
2-4-2 وضعیت فسفات در خاک
در اغلب مناطق خشک و نیمه خشک کاتیون غالب کلسیم است. لذا پیاچ خاک و میزان کلسیم عامل تعیین کننده در نسبت یا مقدار فسفر محلول و قابل استفاده در خاک به شمار میآید به عبارتی دیگر در اغلب خاکهای ایران که عموما آهکی هستند، مقدار کل فسفر زیاد است ولی مقدار محلول و قابل استفاده گیاه کمتر از حد مطلوب است. برای مثال در خاکهای خوزستان که شدیدا آهکی هستند میزان فسفر محلول و یا قابل تبادل کمتر از سه هزارم فسفر کل خاک اندازهگیری شده است (بایبوردی و همکاران، 1379). نفوذ فسفر در خاکهای آهکی تابع درصد کربنات کلسیم است. کربنات کلسیم به راحتی در محلول اسیدی حل میشود و این امر سبب رسوب سریع فسفات کلسیم در این نوع خاکها میگردد (ملکوتی و همکاران، 1380). فسفر در خاک به دو صورت یونهای فسفات HPO4-2 و H2PO4-1 توسط گیاه جذب میشود که به صورت جذب فعال و غیرفعال است (سالاردینی و مجتهدی،1367) .بنابراین از آنجایی که بخش زیادی از فسفر خاک به صورت نامحلول است، پس استفاده از کودهای شیمیای ضرورت پیدا میکند.
2-4-3 سوپر فسفات تریپل
در حدود 20 درصد کودهای جهانی، سوپر فسفات تریپل است. این کود حاوی 46 درصد P2O5 است. ترکیب سوپر فسفات تریپل از نظر فقدان گچ در ترکیب خود با سوپر فسفات معمولی متفاوت است و از این جهت به آن تریپل گویند که فسفر محلول آن تقریبا سه برابر سوپر فسفات ساده است. در جدول 2-5 آنالیز تقریبی سوپر فسفات تریپل نشان داده شده است (ملکوتی، 1378).
جدول 2-5 آنالیز تقریبی سوپر فسفات تریپل (ملکوتی، 1378)
P2O5 اسید آزاد آب (درصد) Ca (درصد) Fe، Al، Mg (درصد)
46 4/3 5/4 14 5/3
2-4-4 خسارت کودهای فسفاته
مصرف بیرویه کودهای شیمیایی فسفاته، علاوه بر هزینه گزافی که بر کشاورز تحمیل میکند، دارای اثرات زیانباری هستند که میتوان به موارد زیر اشاره کرد (یسکاوا وبگذویج، 2009).
مسمومیت ناشی از استفاده زیاد از این عنصر که در اثر جذب بیش از حد آن اتفاق میافتد و باعث بالا رفتن غلظت این عنصر در بافتهای گیاهی و به هم خوردن تعادل عناصر غذایی میشود.
کاهش کمیت و کیفیت محصول
تجمع بور و کادمیوم و سایر فلزات سنگین در گیاه
کاهش جذب مس، آهن، روی و سایر ریز مغذیها توسط ریشه
تخریب ساختمان خاک
کادمیوم (Cd) عنصری مهم و آلاینده محیط زیست است. که به دلیل اثر سوء متعدد در گیاهان و انسان توجه زیادی را به خود جلب نموده است. این عنصر از طریق مواد غذایی وارد بدن شده و فعالیت آنزیمی بدن را مختل میکند و جز مواد سرطانزا گروهبندی میشود (ملکوتی، 1387). یکی از منابع مهم آلودگی خاکهای زراعی با کادمیوم مصرف کودهای فسفری است زیرا اکثر سنگهای فسفات که برای ساخت کود مورد استفاده قرار میگیرند، دارای کادمیوم بالایی هستند (کریمیان، 1377). الفتی و همکاران (1383) غلظت کادمیوم در کودهای فسفری را 2 تا 156 میلیگرم در کیلوگرم گزارش نمودند و اظهار داشتند بیش از 60 درصد کادمیوم سنگ فسفات در سوپر فسفات تریپل باقی میماند.
2-4-5 تاثیر فسفر بر عملکرد و اجزای عملکرد
فسفر از عناصر اصلی مورد نیاز گیاه بوده و یکی از مهمترین عناصر در تولید محصول، تشکیل بذر، کربنگیری گیاه، کاهش زمان رسیدن محصول و استحکام بیشتر ساقه غلات موثر است (کریمیان، 1377). کلسیم و فسفر برای رشد مریستمهای گیاه و گرهها اهمیت اساسی دارند به طوری که میتوان گفت رشد بقولات و تثبیت نیتروژن در آنها وابستگی زیادی به میزان فسفر دارد (آندریو و جانسون، 1976 ). فسفر با افزایش شاخص سطح برگ و تولید ماده خشک در گیاه و حفظ سطح فعال فتوسنتزی طی گلدهی منجر به افزایش ذخیره مواد پرورده برای گلها و غلافهای در حال رشد میشود و لذا عملکرد دانه را افزایش میدهد (راتک و همکاران ، 2000).
مطالعات نشان میدهد که باقلا نسبت به فسفر واکنش مثبتی نشان میدهد. تارک و تاواها (2002) با کاربرد سطوح مختلف فسفر (0، 5/17، 35، 5/52 کیلوگرمP2O5 در هکتار) بالاترین عملکرد را در سطح 5/52 کیلوگرم به دست آوردند و گزارش دادند که باقلا واکنش خوبی به کاربرد فسفر از خود نشان میدهد و علاوه بر عملکرد، اجزای عملکرد شامل، وزن صد دانه، تعداد دانه در غلاف، طول غلاف، تعداد غلاف در بوته به طور معنیداری با کاربرد کود فسفره در مقایسه با عدم کاربرد آن افزایش مییابد.
بولاند و همکاران (2001) کاربرد کود فسفره (سوپرفسفات) و نحوه پخش کردن آن (تزریقی و نواری) را در گیاه باقلا مورد بررسی قرار دادند، به طوریکه نتایج آنها نشان داد که عملکرد ماده خشک و عملکرد بذری گیاه در پاسخ به افزایش کود فسفر بکار برده شده افزایش یافته ولی تحت تاثیر نحوه پخش کردن آن قرار نگرفت. به منظور تعیین مناسبترین میزان کود فسفر و نیتروژن بر روی رقم زهره از سال 1368 تا 1370 آزمایشی به صورت فاکتوریل با 4 سطح کود فسفر موسسه تحقیقات آب و خاک کشور انجام شد که نتایج آن نشان داد سطوح مختلف کود فسفر اثر معنی داری بر روی عملکرد و اجزای عملکرد باقلا دارد. ایراننژاد و همکاران (1383) در آزمایشی که بر عملکرد اسپرس با استفاده از سطوح مختلف کودهای نیتروژن و فسفره انجام دادند اظهار داشتند که تیمارهای نیتروژن و فسفر بر روی کلیه صفات عملکرد وزن خشک و تر (کیلوگرم در هکتار) بطور معنیداری در سطح احتمال خطای 1 درصد موثر بوده ولی بر روی ارتفاع گیاه (سانتیمتر) اثر معنیداری نداشت. در آزمایشی دیگر بر روی سورگوم با تیمارهای دور آبیاری و کود فسفره انجام دادند اظهار داشتند که بیشترین عملکرد دانه به میزان 7 تن در هکتار از تیمار شاهد (بدون استرس خشکی) و به همراه 50% نیاز کود شیمیایی (آمونیوم فسفات) بدست آمد (خلیلی و همکاران، 2010). جنوبی (1385) با ارزیابی تاثیر فسفر در شرایط کم آبی به این نتیجه رسید که فسفر بر رشد رویشی گیاه سویا و عملکرد دانه آن موثر بوده و افزایش مصرف فسفر از طریق افزایش تعداد دانه و وزن هزاردانه سبب افزایش عملکرد سویا شد، اما بر میزان روغن و پروتئین دانه آن تأثیری نداشت. نتایج مطالعات لویس و هاوترون (1996)، بولاند و همکاران (2001)، لیبن و همکاران (2001)، آدامو و همکاران (2005) همگی نشان دهنده افزایش عملکرد باقلا با افزایش مقدار فسفر در خاک است.
جمع بندی
با توجه به مسأله گرم شدن جهانی زمین، افزایش تحمل به تنش گرما ضرورتی بیشتر مییابد. عوامل آب و هوایی و اقلیمی نقش بسیار اساسی در رشد و توسعه گیاهان دارند و از دسته متغیرهای غیرقابل کنترل و اثرگذار بر کشاورزی محسوب میشوند. آستانه تحمل گیاهان در رابطه با هر یک از پارامترهای هواشناسی محدود است و هر گونه ناهنجاری در این پارامترها میتواند به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر تولیدات کشاورزی اثرات قابل ملاحظهای بگذارد. در این میان تنشهای گرمایی از مهمترین پدیدههای زیان بخش است که مشکلات بسیاری را برای محصولات ایجاد میکند. فتوسنتز و تنفس دو پدیده حیاتی هستند که بیش از هر فرآیند دیگری به تغییرات دمای هوا واکنش نشان میدهند شاید خسارت ناشی از محدود شدن جغرافیایی محصولات زراعی بر اثر عدم تناسب گرمای محیط برای آنها، کمتر از افت محصول در
قیمت: 11200 تومان